دلبندانم.
از اینکه تا اینجا همراه داستان های من بودین از شما تشکر میکنم. و باید بدونین که وجودتون وحمایت شما، همگی برای من بی اندازه ارزشمندن.
متاسفم برای دیر به دیر جواب دادن و گاهی حتی جواب ندادنم. این یک ماه درگیر حاضر کردن سفارش های قشنگ مشتری ها و همچنین درس خوندن بودم. بعلاوه، من زیاد آدم اهل مجازی نیستم... معمولا در خلوت با خودمم. به خاطر همین خیلی به مجازی (مخصوصا واتپد) سر نمیزنم.
امیدوارم این کوتاهی رو ( به قول یکی از استادام): بر من ببخشید
خواستم اعلام کنم فیکشن هام رو ( به غیر از بیجی) تا جایی که تو تلگرام رسوندم آپدیت میکنم.
اگر هنوز چنل تلگرام ما رو ندارید:ukiyostory
واتپدمون هم با همین آیدی فعالیت میکنه.
برای صبوری شما ممنونم. پیام های زیبا و ارزشمندتون رو خوندم و باید بگم قلبم از محبت نسبت به شما عزیزان نادیده لبریزه.
لطفا، لطفا، لطفا مراقب خودتون باشید. زمستان سردی روی شهر من سایه انداخته، امیدوارم شهر های شما در امنیت و دور از سرما باشن.
لباس های گرم بپوشید. فقط در موقع نیاز از خونه خارج بشید. اگر هنوز واکسن نزدین لطفا، لطفا حداقل دو دوز واکسنتون رو دریافت کنین.
کرونا هنوز هم داره در جهان میتازه!
مراقب خودتون، خانواده های عزیزتون و وجود نازنینتون باشید.
دوستتون دارم. همگی شما رو دوست دارم.
با محبت و احترام.
کن.
YOU ARE READING
UNTAMAD
Fanfiction"پایان یافته" _UNTAMAD_ ماجرا از جایی شروع شد که شیائو ژان، روانشناس مشهور و موفق، قبول کرد تا مسئولیت روان درمانی وانگ ییبو رو به عهده بگیره. پسری که به هیچ چیز جز شب های طولانی و خیس با ژان فکر نمیکرد... 🎴ژانر: انگست/ روانشناسی/ اسمات ♨️ Writer...