🪧 پایان یافته
• fic : vasilisa
•main couple : kookmin
•side couple: vmin /taegi
• angst / romance (smut)/ tragedy/ classic
" افسر خطاب کردن یک نوع یاداوری به حساب میاد تا دست و پام رو گم نکنم و به نوازش لبهات با سر انگشتهام راضی باشم ..
بهانه
ی...
روز جهانی بوسه مبارک .💋🖤 یادتون میاد که بارون پشت شیشه بود ؟ برای گوشهاتون قطعه ی The tale of creation within her being by crows of the rain 🎼
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
[ پیچکِ من ]
- دستت .. - باید نگران قلبم باشی - اما دستت جونگکوک !
بوسه ی ریزی روی لبهای خبرنگار کاشت ، مردمک هاش رو تو چشمهای مرد گم کرد و گفت : - باید نگران قلبم باشی ! میشه فقط نگران قلبم باشی ؟ بی تابه واست تب و تابشو بگیر
و جیمین همانطور که بین شبرنگ های پسر میگشت جواب داد : - با همون جدیتی که میخواستم پایه های اینترپل به هم بریزه .. میخوام رد من من روی رگ به رگ تنِ افسر به جا بمونه . اگه از تب و تابت به دیوانگی نرسیده بودم حالا اینجا نبودی!
با شنیدن هرچه که از لبهای مرد بیرون میریخت ، ریزش دوباره ای درون قلبش احساس کرد و این لرزه ادامه پیدا میکرد تا تمام اندامش رو به سُخره بگیره .
نگاهش رو از خبرنگار گرفت . مرد رو از خودش جدا کرد ، پیش از این که فرصتی برای تصمیم گیری داشته باشه دستِ سالمش رو بر قوس دلربای کمرِ خبرنگار جا داد و مرد رو قدمی به خودش نزدیک تر کرد . دم عمیقی گرفت و سرش رو به بالا هدایت کرد .
با حس رقص انگشتهای جونگکوک روی پوست کمر ، جیمین سر پایین برد و به چشمهای پسر نگاه انداخت. چشمهایی که مصمم تر از همیشه بهش خیره شده بودند ، چشمهایی که نیاز رو فریاد میزدند و حتی همین حالا هم میتونست برای تار به تار مژه هاش قافیه بندی کنه.
دست جلو برد ، انگشتهاش رو بین تارهای نم دار جونگکوک گره زد ، پنجه اش رو جمع کرد و پسر رو به پایین تنه اش نزدیک تر کرد.
جونگکوک هم دعوت غیرمستقیم مرد رو پذیرفت، فشار دست روی کمرِ بیشتر شد ، جیمین رو به خودش نزدیک و زبان رو از افسار ازاد کرد .
(+۱۸)
حس رطوبت لبهای جونگکوک بر عضو ملتهبش ، لبهاش رو از هم دور میکرد تا آوای لذت گوشهای پسر رو پر کنه .
جونگکوک همانطور که لبهای نم دارش رو بر عضو مرد سُر میداد ، چشمهاش رو باز کرد و نگاهش رو بالا آورد. نگاهش رو به مردی داد که انگشتهاش رو با فشار به تارهاش میکشید تا حرارت بیشتری رو طلب کنه . گوشه ی لبش به بالا کشیده شد ، این بار لبهاش رو با فاصله ی بیشتری به عضو نزدیک کرد و نیمی از اون رو به دهان کشید.