[سجده]دستی که به دور گردن وزیر گره نخورده بود بی اختیار به پایین حرکت میکرد که انگشتهای مرد مانع شدند.
بوسه رو قطع نه اما ارام تر کرد. لبها رو کمی فاصله داد و چشمها رو پایین برد.
انگشتهای وزیر معترضانه مانع از این میشدند که دست رو به پایین هدایت کنه.
پوزخند زد و نگاهش رو دوباره به نگاه تهیونگ داد که شرمنده بود و فراری.بدون توجه به مخالفت وزیر دست رو جلو برد و تنش رو لمس کرد.
چشمهای شرمنده ی وزیر از این لمس بسته میشدند و لب پایین رو میگزید تا مبادا چیز بیشتری بخواد.
سر رو به سمت دیگری برد و زیر لب اسم مرد رو ملتمسانه زمزمه کرد:
- یونگی..وکیل اما بی مراعات به لمس پایین تنه مشغول بود و که بر خلافِ عهد، بهش دل میبست. هنوز هم به چهره ی وزیری خیره بود که نگاهش رو فراری میداد.
شاید وزیر تمایلی بر تماشای ان چه که اتفاق می افتاد نداشت اما یونگی مصمم بود که هنوز هم چیزی رو زیر گوشهاش زمزمه کنه.نزدیک تر شد و همانطور که به لمس عضوِ مرد مشغول بود زمزمه کرد:
- شاید بتونید مقابل قلبتون سر خم کنید.. اما نمیتونید مقابل این اتفاق سر خم کنید جناب وزیر..
من که ازتون قلب نخواستم.. خواستم..؟این بار وزیر بالاخره موفق شد دست یونگی رو کنار بزنه. مچ دستِ یونگی رو بین انگشتهای خودش اسیر کرد و دوباره نگاهی که خمار شده بود رو به چشمهای کوچکِ وکیل داد.
- مین یونگی..
- ازتون قلب نخواستم وزیر کیم اما میتونید قلب من رو بپذیرید نمیتونید..؟
من .. مرتکب یک اشتباه بزرگ شد..ابرو ها رو بالا داد. مطمئن نبود که مین حالا در چنین شرایطی از چه چیزی حرف میزنه و براش اهمیتی هم نداشت. چرا که حالا برای این که به هر چیز ریز و درشتی فکر کنه بیش از حد بی حوصله بود.
البته، لمس اعضای بدنش هم میتونست تمرکزش رو از بین ببره!- تمومش کن خواهش میکنم.. نمیخوام مرتکب اشتباهی بشم..
یونگی اما ادامه داد:
- بزارید حداقل این اشتباه رو پیش خودم جبران کنم..
من میبینمت کیم تهیونگ.. داری از کنار رینی بودن عذاب میکشی..
من میبینم.. من میفهمم..
ما همدیگه رو میفهمیم.. همین کافی نیست برای این که حداقل به من اغوش بدی؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝐕𝐚𝐬𝐢𝐥𝐢𝐬𝐚 ||kookmin
Fanfic🪧 پایان یافته • fic : vasilisa •main couple : kookmin •side couple: vmin /taegi • angst / romance (smut)/ tragedy/ classic " افسر خطاب کردن یک نوع یاداوری به حساب میاد تا دست و پام رو گم نکنم و به نوازش لبهات با سر انگشتهام راضی باشم .. بهانه ی...