🪧 پایان یافته
• fic : vasilisa
•main couple : kookmin
•side couple: vmin /taegi
• angst / romance (smut)/ tragedy/ classic
" افسر خطاب کردن یک نوع یاداوری به حساب میاد تا دست و پام رو گم نکنم و به نوازش لبهات با سر انگشتهام راضی باشم ..
بهانه
ی...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
[ زَهر ]
- جناب وزیر تبریک عرض میکنم . وجود شما در مراتب بالای دولتی میتونه امیدوار کننده باشه . - ممنونم . خیلی ممنونم . بابت حمایت هاتون از پدر و من سپاس گذارم .
قدمی برداشت و به مرد دوم رسید . دست تازه ای که به سمتش راهی شده بود رو پذیرفت و لبخند زد . - وزیر کیم ! وزارت در خاندان شما به مرور زمان موروثی خواهد شد کیم تهیونگ . امیدوارم خدا بهتون یک پسر خوش سیما بده تا این روند ادامه داشته باشه - ممنونم . متشکرم . هنوز برای این حرف ها خیلی زوده
خندید . قدم دیگری برداشت و این بار زنی با پاشنه هایی سه سانتی ، یکی از همان پاشنه های اشنایی که هر روز مجبور به تحمل کردن اوای ازار دهنده اش بود مقابلش سد شد . - وزیر کیم شما لایق ترین فرد بودید . از این که هم مردم و هم دولت تصمیم بر انتخاب شما گرفتند خوشحالم . نزدیک تر شد و ابرویی بلا انداخت . - من هنوز هم معتقدم شما وقتتون رو با دختر چو تلف کردید .
تهیونگ لبخند معناداری زد و از زنی که سالهای زیادی تلاش میکرد دختر میان سالش رو به پسرِ یک وزیر بدوزه گذر کرد . بازدمِ عمیقی بیرون داد و به مرکز سالن رسید . لیوان شرابی به دست گرفت و نگاهش رو دور تا دور عمارت چرخ داد .
تک به تک مهمان هایی که به لطف پدر و وزیر چو و البته این بار خودش به جمع پوسته بودند از زیر نگاه گذر داد . نگاهش که به حوالی افسران اینترپل رسید سر رو به نشانه ی احترام پایین برد .
این ادای احترام متقابل بود چرا که هان هم سری تکان داد و به دنبالش افسر کیم هم همین کار رو تکرار کرد . لیوان رو بالا برد و کمی از شراب چندین ساله نوشید .
چشم ها رو این بار اما به دنبال مردی چرخ داد که در دل زندگی میکرد . مردی که تا جایی که به یاد داشت ، اخرین بار در فاصله ی دو صندلی به نوشتن اخبار روزانه مشغول بود و سخنرانی های وزیر اینده رو یک به یک در تاریخ ثبت میکرد .
جوش و خروشی که به قصد دیدار خبرنگار در قلب به راه می افتاد به وضوح پر قلیان تر از جوش و خروشی بود که به دنبال میهمانی منتخب شدن نصیبش میشد .