هیچ سِپاهی خود را دَر اُمورِ روزِگار گِرِفتار نِمیسازَد، تا رِضایَتِ آنکه او را سِپاهی ساخت بِجویَد.
دوم تيموتيوس 2: 4
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
سوکجین خسته از اجرای نفسگیرش، سلانه سلانه از بین جمعیت عبور کرد..
این وسط چندین نفر به بدنش دست کشیدن و اسکناسهای تا نخورده که بیشترشون دلار بودن، توسط مردا در حد فاصل کمربند مشکی رنگ و پهلوش، فرو میرفت.." فاک پاهای خوشفرمش!.."
" ماسکت رو بردار لعنتی!.."
" هرزهای که هویت خودشو مخفی میکنه؟..شت پسر!..کریس زیادی دنبال بوتته!.."
" چقد واسه رئیس وو ساک زدی تا اجازه داد هرزه بارش بشی؟.."
" پسر وحشی یه نگاه این طرفم بنداز!.."
" بیبی های سگ اخلاق همیشه تایپ مردا رو جلب میکنن!.."
" رام نشده!.."
" وسوسه انگیز.."
تیکههایی که توی این یک هفته وقتی از بین جمعیت عبور میکرد و توی سرش میپیچید، اعصابش رو به بازی میگرفت..
بعضی تعریفها بدجور به وجود سرکش و تشنهی توجهش، میچسبید!
حالا توجه مردا رو روی خودش داشت و میتونست ازش استفاده کنه و تشنگیش رو برطرف کنه..
چیزی که میخواست رو به دست آورده بود و نمیدونست تا کی میتونه این حس خوب رو نگه داره..
اینکه هرزهی کلاب شده، تا حدی اذیتش میکرد ولی این دقیقا چیزی بود که جسم و روحش بهش احتیاج داشت..
شنیدن تحسین ها..
تحسین و تشویق..دست مردایی که براش بلند شده بودن و به باسن و سینهش کشیده میشد، کنار میزد..
و بادیگاردی که کریس براش استخدام کرده بود هم نمیتونست یه تنه اون آدمهارو کنار بزنه!
وارد آسانسور شد و قبل اینکه افراد زیادی به اون قسمت حجوم بیارن، در بسته شد و بادیگارد بیرون آسانسور ایستاد تا افراد مست رو متفرق کنه..پسر چینی و خوش قیافهای با هیکل رو فرمی کنارش ایستاده بود..
آسانسور حرکت کرد و جین حس کرد پسر بهش نزدیک شد..
کسی جز خودشون دوتا، سوار آسانسور نبود و جین پسری نبود که از این چیزا بترسه!میدونست الان پسر خوش هیکل، میخواد بدنش رو زیر لمسش به بازی بگیره ولی جین خستهی اجرای رقصش بود و توی مود سکس نبود!..
و کریس سر این مسائل بهش سخت نمیگرفت...
میدونست از طریق دوربینهای آسانسور کریس توی اتاقش مشغول دیدن و چک کردنشه و خیالش از بابت حفاظت ازش راحت بود.." وقتت خالیه؟.."
صدای جذاب پسر زیر گوشش پیچید و بلافاصله بوسهی ریزی همونجا زده شد..
جین چشم چرخوند و چیزی نگفت..
میخواست وارد اتاقک رست روم بشه و بخوابه!
بخوابه فقط!
پس فقط با انگشت اشارهش به سینهی عضلانی و تخت پسر کوبید و هلش داد عقب تر..
ESTÁS LEYENDO
⭕ Silver Devil ⭕
Fanfic+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...