⭕30⭕

1K 248 136
                                    

_اِبلیس رآ مَجآل نَدَهید_

افسسیان 27:4

⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕

صدای موسیقی به حداکثر خودش رسیده بود...
تشویق‌ها و فریاد های بلندی که بخاطر دنسر روی استیج، به گوش میرسید..
رقص نور های قرمز و آبی که روی افراد مختلفی منعکس میشد و صحنه رو هیجانی تر میکرد..

سوکجین مثل هر چند ماهه گذشته، درحالی که میله‌ی استیل رو توی دستش گرفته بود، پای راستش رو دورش حلقه کرد و از بالا تا پایین روی میله چرخید و این صدای فریاد های مردونه‌ای بودن که گوش خراش میشدن!..

" سیلور....سیلور...سیلور.."

صدای مرد و پسرایی با هر سن و سالی از پایینه استیج این کلمه رو داد میکشیدن و انگار که توی حال خودشون نبودن چون هربار با شدت بیشتری کلمه رو میگفتن..
جوری جمعیت توی هم میلولیدن و دستایی که بالا میومد تا بخشی از بدن دنسر زیبا رو لمس کنه ولی هربار که دستشون چند سانت فاصله با جسم سوکجین رو داشت، بادیگارد ها با شدت به عقب هُلشون میدادن و اجازه‌ی لمس ستاره کلاب رو نمیدادن....

" سیلور دِویل!.سیلور دویل..!."

سوکجین از بین جمعیت صدای چند نفر که برخلاف بقیه، دو کلمه‌ی ناآشنا رو فریاد میزدن، شنید..
صدا نزدیک بود و وقتی چندین بار دیگه هم تکرارش کردن و سوکجین رو با لقب جدیدی خطاب کردن، اینبار دی‌جی موسیقی هیجان انگیز تری رو پخش کرد و دوباره عربده‌ها از سر گرفته شد!..
لقب سیلور، چیزی بود که طرفدار‌ها بخاطر نقاب نقره‌ای رنگش خطابش میکردن..
توی بچگی هاش مادرش به همین لقب صداش میزد ولی تنها بخاطر چشمهای نقره‌فامش بود..نه نقابی که الان هویتش رو پوشونده بود..
هویته هرزه و رقاصش رو...

جین پاهاش رو دور میله حلقه کرد و ازش بالا کشید..
سر همه‌ی بیننده‌ها با بالا چرخید و با ذوق به دنسر محبوبشون که چند متر از زمین فاصله گرفته بود و در بالایی ترین قسمت میله خودش رو تاب میداد و میرقصید، خیره شدن..

میله از شدت اصطکاکِ بدنِ پسر نقاب نقره‌ای، داغ شده بود..
جین از بالا به استیج و مردایی که پایین عربده میزدن نگاهی انداخت..
همون طور که پاهاش دور میله چسبیده بود، دستاش رو از دور میله باز کرد و به عقب چرخید..
بدنش انعطاف زیادی داشت و کمرش به خوبی به پشت چرخید..
دوباره صاف شد و اینبار وقتی به آخرای آهنگ رسیدن، یکم حلقه‌ی پاهاش رو به دور میله شُل کرد و با سرعت روی میله سُر خورد و پایین اومد..
قبل اینکه روی استیج بیوفته، خودش رو نگه داشت و لحظه‌ی بعد از میله جدا شده بود..

⭕ Silver Devil ⭕Where stories live. Discover now