⭕18⭕

1.2K 263 214
                                        

_وَ رَنج اَثَری نَخوآهَد بُود زیرآ چیز هآی کُهنه دَر گُذَشته اَند_

انجیل

⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕

توی سالن غذاخوری تنها کسی که با بیخیالی و سکوت کامل چاپستیکش رو توی رشته ها فرو میبرد، پسر زیبای عمارت بود...
سرآشپز مخصوص‌شون برای شام امشب، خوراک ها و رشته های سنتی کره‌ای رو تدارک دیده بود..
سفره‌ی سنتی کره‌ای هفته ای یکبار توی عمارت تدارک دیده میشد و اکثر افراد باهاش موافق بودن چرا که توی ماموریت هاشون در کشور های دیگه، غذاهای غریبه ای رو امتحان میکردن و یه جورایی دلشون برای غذاهای کره‌ایِ اصیل تنگ‌ میشد..

سوکجین مطمئن بود کسی، بخصوص نامجون از ورودش به اون اتاق و برداشتن اطلاعات فلش ، چیزی نمیدونه..
خودش هم هنوز توی شوک اون برگه‌های لعنتی بود!

تا ساعت ها بعد از اینکه اطلاعات فلش نامجون رو برای هواسا ایمیل کرده بود، باورش نمیشد چشم‌هاش همچین چیزی دیده!
دوست داشت بدونه نامجون به اون قراردادنامه چه ربطی داره...
چرا باید همچین چیزی توی کشوی اتاقش محفوظ شده باشه؟
یعنی نامجونم مثل افرادی که کینک داشتن ، توی رابطه‌های جنسیش‌ مثل یه دام رفتار میکرد؟!
اون از اینجور رابطه ها خوشش میومد؟!

پس چرا تا به حال سوکجین متوجه این نوع علاقه‌ی نامجون نشده بود؟!
اصلا نامجون همیشه جین رو از اینکه با مردا سکس داره شماتت میکنه و پسر کوچیک تر فکر میکرد نامجون مثل کشیش‌ها زیاد به پایین تنه‌ی بدبختش حال نمیده!!..
ولی انگار اشتباه میکرد؟..
این طور نبود که نامجون همیشه توی کلیسا درحال دعا باشه و تو یه دستش صلیب و تو دست دیگه‌ش انجیل باشه!..
ولی میدونست پسرعموش خط قرمزای زیادی تو روابطش داره..
و تاحالا با هیچ مرد یا زنی ندیده بودتش که رابطه رسمی داشته باشه..
محض رضای خدا!!!
سوکجین حتی یادش نمیومد آخرین‌بار نامجون کی با یکی رابطه داشته؟!..

و این حقیقت که توی کشوی همچین مردی،یه قراردادنامه بی‌دی‌اس‌ام که تازه دام اون رابطه خودش باشه، پیدا شده بود واسش هضم نشدنی بود!..

جین روز‌های دوری از نوجوونیشون رو به یاد میاورد..
زمانی که خودش اولین تجربه‌ی سکسش رو با همکلاسیه دانشگاهش داشت..
شاید برای پسری مثل سوکجین که اون زمان خیلی بیشتر از همسن و سالهاش میفهمید، اولین سکس توی 19 سالیش، یکم دیر اتفاق افتاده بود..

ولی واقعیتش این بود که جین از گرایشش مطمئن نبود و یکبار برای همیشه یه دختر رو بفاک داده بود و بعدش مطمئن شده بود که بهشون علاقه‌ای نداره..
با فاصله‌ی یکسال بعد از سکس با یه دختر، اینبار با یکی از مردهای گروهشون این رو تجربه کرد و حتی الانم حاضر بود قسم بخوره با اولین ضربه‌ای که به حفره‌ی باکره‌ش وارد شده بود، تونست اطمینان بده این بهترین تجربه‌ی زندگیشه و بعد از اون روز که پشت عمارت و توی حیاط بفاک رفت، شروع به قرار گذشتن‌های یک شبه با مردا و پسرای دیگه کرد...

⭕ Silver Devil ⭕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora