_سَنگَرها را ویران میکُنیم_
قرنتیان 10: 3_6
⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕⭕
صفحهی شطرنج با همون تضاد رنگهای مشکی و سفیدش، جلوی مرد روی میز بزرگش باز بود..
وقتی ایمیل رو با مشورت هواسا برای رئیس جدید گنگکیم، فرستاده بود، استرس بیشتری به جونش افتاده بود..
هنوز یک هفته از دزدیده شدن پسرک چشم نقرهای نگذشته بود ولی رئیس وو احساس میکرد یهسال درحال گذشتنه و هر ثانیه بیشتر از قبل به قلبش خنجر میکشید..
از وقتی هواسا همون شب با اولین پرواز خودش رو به گولو رسونده بود، تا همین الان چشم روی هم نذاشته بودن و هر لحظه عذاب بیشتری میکشیدن..صدای موسیقی به گوشهای هر دوشون میرسید..
کریسی که خیره به مهرههای شطرنج ، توی فکر فرو رفته بود و توجهی به هواسا که روبهروش روی کاناپه نشسته بود، نمیکرد..
افکار مردهایی که چند متر پایینتر، دقیقا بیرون از اتاق رئیس وو درحال رقصیدن و یا لذت بردن از همدیگه بودن، تفاوت زیادی با افکار زن و مردی که داخل اتاق نشسته بودن داشت..
ذهن هواسا و کریس به مراتب خیلی درگیر تر و شلوغ تر از ریخت و پاش هایی بود که مردهای بیرون از اتاق داشتن ازش لذت میبردن..
فقط بیس آهنگ اونقدر بالا بود که تو پسزمینههای افکارشون رژه بره ولی بازم باعث بیرون کشیدن از دنیای تفکراتشون نمیشد.." امیدوارم هرچه زودتر جواب بده.. فقط در این صورتِ که نمیتونن بهمون شک کنن و ما کارمون رو میتونیم پیش ببریم.."
کریس درحالی که موهای بلندش رو که این اواخر زیاد از حد براش عذاب اور شده بودن، با کش محکم میبست، زمزمه کرد..
ماجرا از این قرار بود..
باید کیم تهایل رو از زندان بیرون میکشیدن..
آزاد شدن کیم تهایل یا همون پدر سوکجین، باعث میشد سریعتر جین رو پیدا کنن..
کریس و هواسا نمیتونستن به تنهایی سوکجین رو پیدا کنن از اونجایی که اطلاعاتی راجع به گم شدن جین نداشتن..
حدس هایی که توی این چند روز زده بودن، همه به در بسته خورده بود..
چندین سناریو روی میز بود که هیچ کدوم منطقی به نظر نمیرسیدن..اولیش..
هوسا حدس میزد کار گنگ خود کیم باشه.. ولی کریس بهش اطمینان داده بود که اون روزی که جین دزدیده شده بود، نامجون همراه افرادش، صبح به کره رسیده بوده!
روزی که نامجون با کشتیای که با مخدر رئیس وو پر شده و به کره برگشته بود، کریس چندتا مامور به بندر فرستاد تا مطمئن بشه اونها چین رو ترک کردن!
و تمامی مامور ها بهش اطمینان داده بودن که نامجون از کشور خارج شده..
حتی شوگا به عنوان رئیس افراد اونجا بود و با چشم دیده بود که نامجون خودش همراه مرد چشم سبز از آبها عبور کردن!
ولی هواسا شک کرده بود و شکش هم درست بود..
شاید نامجون دوباره برگشته بود..
شاید دزدیدن جین کار خود اصلیش نبود و به افرادش سپرده بود!
هواسا میدونست گنگ پرقدرتی مثل کیم، همهی دنیا رابط های خاص خودشونو دارن و از کجا معلوم زیر زیرکی جین رو پیدا نکرده بود و تمام این معاملاتش با کریس، فرمالیته بوده باشه؟!
KAMU SEDANG MEMBACA
⭕ Silver Devil ⭕
Fiksi Penggemar+ به الهههای یونانی اعتقاد داری؟.. دقیقا مثل آفرودیت زیبایی.. مثل آتینا عقلهارو میدُزدی.. مثل آرتِمیس چشمای نقرهایت میدرخشه.. ولی به این هم اعتقاد داری که الههها یه روزی محو میشن؟.. ⭕⭕⭕ _ کسیرو از جهنم بترس...