*جوردن از در میاد تو،همه بر میگردن سمتش*
تونی:تو چند روزه هی کجا میری غیب میشی؟
باکی:وحشتناک مشکوکی
جوردن:به شما چه؟تو جزیره خودم هم باید به شماها جواب پس بدم؟
تونی:بله
استیو:من کاپیتانتونم شماها همیشه باید به من جواب پس بدینجوردن:باشه...راستی شما مهمونای منو ندیدن که از اینجا ها رد شن؟
باکی:از اینجاها؟!وسط خونه؟!خیابونه مگه؟
ثور:همونایی که خیلی هم جذاب بودنو میگی؟
جوردن:آره آره آره اونا مهمونای منن کو کجان ؟!ثور:دست وید و پیترن
جوردن:یعنی چی
تونی:یکم فرق کردن با قبلشون
جوردن:چه فرقی چه بلایی سرشون آوردین؟
استیو:هیچی
باکی:فقط یکم کوچیک تر شدن
جوردن:چقدر کوچیک؟
تونی:خیلی کم
باکی به بند انگشتشو نشون میده: اینقدر
جوردن هم متقابلا یه بند انگشتشو نگاه میکنه:اینقدر قدشون کوتاه شده؟خب چیزی نیست
باکی:نه...کلا اینقدر شدن
جوردن با چشمای متعجب به تونی نگاه میکنه:وات د هل؟!تونی به لوکی که نشسته بود وچیپس میخورد اشاره میکنه :من که اونکارو نکردم، این بود
جوردن:روانپریشا چرا کوچیکشون کردین؟!
استیو:بهمون حمله کردن
جوردن:اونا آزارشون به یه مورچه هم نمیرسید
لوکی:سپاسگزار باش،میتونستم به جای حلزون تبدیلشون کنم به مورچه ولی نکردمجوردن تعجبش بیشتر میشه: صبر کن...حلزونشون کردی؟
لوکی:آره
جوردن چند بار پلک میزنه: حلزون واقعی؟!
لوکی:اتفاقا حلزونای خوشگلی هم شدنتونی:اصلا ناراحت نباش
باکی:ای بابا چیزی نشده که اتفاقات بدتری هم ممکن بود رخ بده
جوردن سعی میکنه داده های تو معزشو تحلیل کنه: یعنی اون تنگ دم در...؟حلزونا؟!...اونا مهمونای منن؟!مهمونای منو گذاشته بودین اونجا؟مهمونای من الان دست وید و پیترن؟!باکی:همیشه کند ذهن بودی جوردن
استیو:من میرم میارمشون نگران نباش
*میره سمت اتاق پیتر و وید*
تونی:بدبختا رو برگردون به حالت اولشون
لوکی:یه شرط داره
ثور:شرط هم میذاری؟
لوکی:تا وقتی ثور پاشو از رابطه منو استفن نکشیده بیرون اونا رو بر نمیگردونم
باکی:من خودم پاشو میکشم بیرون
ثور:از کجا؟!اینا هنوز وارد رابطه نشدن من پامو از کجا بکشم بیرون؟لوکی:دیگه اون مشکل توعه
تونی:همین؟
لوکی:استفن رو هم برگردونین
تونی:دیگه اون دست ما نیست کهلوکی:ثور باید جلوم تعظیم کنه دستمو ماچ کنه
ثور:گمشو برو دیگه روتو زیاد نکن
تونی:خیلی پر توقعی دیگه
لوکی:ما معامله مون نمیشه قضيه کنسله اونا حلزون باقی میمونن
جوردن داد میزنه: نه!تونی:باشه ثور رو هم مجبور میکنیم جلوت تعظیم کنه،دیگه؟
ثور:من همچین کاری نمیکنم*یهو برقا میره همه جا تو تاریکی فرو میره*
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...