وید خودشو به بقیه میرسونه: یه خبر خوب دارم یه خبر بد
*هیچکس چیزی نمیگه و در حالی که یه گوشه ساحل افتاده بودن نگاهش میکردن*
ناتاشا: خب؟ بنال
وید: فکر کردم الان میگین اول خبر خوبه رو بگو... یا بده رو. نمیشه که هیچی نگید!
کلینت زانوهاشو ماساژ میداد: نمیبینی وضعمونو؟
تونی: وسط ترمیم ما وقت گیر آوردی؟
ناتاشا: میگی بگو نمیگی نگو
وید: خبر خوب اینکه نجات پیدا کردیم
ناتاشا خوشحال میشه: قوری رو پیدا کردی؟
*موجی از شادی همه رو در بر میگیره!*
کوییل یه آهنگ پلی میکنه: همیشه منتظر این لحظه بودم
کلینت: وای چقدر خوشحالم
پیتر: وید سر بلندم کردی. برای اولین بار تو عمرت یه کار مفید کردی
تونی: خب وسایلو جمع و جور کنین کم کموید: وایسین بابا وایسین... من منظورم قوری نبود. منظورم از نجات، نجات از پیری بود
*همه شروع میکنن به فحش دادن*
پیتر: خاک تو سرت
ناتاشا بطری آب کنارشو پرت میکنه سمتش و مویی از کنار کله وید رد میشه: بمیر تباه...جا خالی میدی؟ بیشعور دلقک...بروس اون سنگو بده
بروس: کظم غیظ کن
ناتاشا: کوییل آهنگو قطع کن
کوییل: نمیشه روشن باشه؟
گامورا: بهش بگید نه. مخ ما رو سوراخ کرده
ناتاشا: مخ ما از دست وید همینطوریش در عذابه
کوییل: خب برای تلطیف فضا یه موزیک آروم پلی میکنم
پیترو: برام سوال پیش اومد که خبر بدت چیه؟
واندا: با منطق وید لابد اینه که 'تو جزیره گیر افتادیم'...مرسی از اطلاعات ارزشمندت وید. ما خودمون نمیدونستیم
وید: نه خبر بدم واقعا بده. باکی رو که یادتونه؟
واندا: نه فقط تو یادته
پیتر: مگه میشه یادمون بره آخه؟!
وید: یادتونه آلزایمر گرفته بود؟*همه تایید میکنن*
وید: خب ما که اومدیم اینطرف ساحل شما همه شروع کردین به جوون شدن. الان باکی باید خوب میشد و به حالت قبلیش برمیگشت ولی هنوز ماها رو یادش نمیاد...استیو و کپ دارن خودشونو جر میدن که حافظشو برگردونن ولی فایده نداره
جیمز: پشمام! پس چرا من اینطوری نشدم؟ یا خدا...من دیگه اونطرف ساحل برنمیگردم
کوییل: تو تغذیهت خوب بوده
پیترو: شاید تو جدول زیاد حل میکردی
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...