قوری یا صخره؟ مسئله این است

240 54 89
                                    

وید خودشو به بقیه میرسونه: یه خبر خوب دارم یه خبر بد

*هیچکس چیزی نمیگه و در حالی که یه گوشه ساحل افتاده بودن نگاهش میکردن*

ناتاشا: خب؟ بنال

وید: فکر کردم الان میگین اول خبر خوبه رو بگو... یا بده رو. نمیشه که هیچی نگید!

کلینت زانوهاشو ماساژ میداد: نمیبینی وضعمونو؟

تونی: وسط ترمیم ما وقت گیر آوردی؟

ناتاشا: میگی بگو نمیگی نگو

وید: خبر خوب اینکه نجات پیدا کردیم

ناتاشا خوشحال میشه: قوری رو پیدا کردی؟

*موجی از شادی همه رو در بر میگیره!*

کوییل یه آهنگ پلی میکنه: همیشه منتظر این لحظه بودم
کلینت: وای چقدر خوشحالم
پیتر: وید سر بلندم کردی. برای اولین بار تو عمرت یه کار مفید کردی
تونی: خب وسایلو جمع و جور کنین کم کم

وید: وایسین بابا وایسین... من منظورم قوری نبود. منظورم از نجات، نجات از پیری بود

*همه شروع میکنن به فحش دادن*

پیتر: خاک تو سرت

ناتاشا بطری آب کنارشو پرت میکنه سمتش و مویی از کنار کله وید رد میشه: بمیر تباه...جا خالی میدی؟ بیشعور دلقک...بروس اون سنگو بده

بروس: کظم غیظ کن

ناتاشا: کوییل آهنگو قطع کن

کوییل: نمیشه روشن باشه؟

گامورا: بهش بگید نه. مخ ما رو سوراخ کرده

ناتاشا: مخ ما از دست وید همینطوریش در عذابه

کوییل: خب برای تلطیف فضا یه موزیک آروم پلی میکنم

پیترو: برام سوال پیش اومد که خبر بدت چیه؟

واندا: با منطق وید لابد اینه که 'تو جزیره گیر افتادیم'...مرسی از اطلاعات ارزشمندت وید. ما خودمون نمیدونستیم

وید: نه خبر بدم واقعا بده. باکی رو که یادتونه؟

واندا: نه فقط تو یادته

پیتر: مگه میشه یادمون بره آخه؟!
وید: یادتونه آلزایمر گرفته بود؟

*همه تایید میکنن*

وید: خب ما که اومدیم اینطرف ساحل شما همه شروع کردین به جوون شدن. الان باکی باید خوب میشد و به حالت قبلیش برمیگشت ولی هنوز ماها رو یادش نمیاد...استیو و کپ دارن خودشونو جر میدن که حافظشو برگردونن ولی فایده نداره

جیمز: پشمام! پس چرا من اینطوری نشدم؟ یا خدا...من دیگه اونطرف ساحل برنمیگردم

کوییل: تو تغذیه‌ت خوب بوده
پیترو: شاید تو جدول زیاد حل میکردی

چتربازان Where stories live. Discover now