ثور همونطور که دو قلوها رو بغل کرده بود جلوتر از بقیه راه میرفت: بیاین دیگه رسیدیم آخراشه
کلینت: نیم ساعت پیش هم همینو گفتی
ثور: نیم ساعت دیگه هم همینو میگمتونی: نمیدونم چرا همیشه گول ثور رو میخوریم! تو اصلا مسیریاب خوبی نیستی
پیترو: بذار سریع برم انتهای مسیرو ببینم و برگردم شاید داشتیم اشتباه میرفتیم؟!
ثور: نه باید با هم پیاده روی کنیم اگه بری واقعا ناراحت میشم
پیترو: حتما باید گم شیم؟لوکی: حالا ما گفتیم تولدته باهات مهربونیم ولی دلیل نمیشه دیکتاتور بازی در بیاری تباه
ثور: همینیه که هست
استفن: استلا خسته شد... استلا بیا بغلم...
*جوابی نمیاد*
استفن به راه رفتن ادامه میده: میدونم دلت میخواد قوی باشی و خودت راه بری ولی مسیر طولانیه عزیزم خسته میشی...استلا؟!
*دستشو از دست لوکی در میاره و با هم برمیگردن پشت سرشونو میبینن و با جای خالی استلا مواجه میشن*
استفن: وای استلااا
پیترو: شت مگه پشت سرمون نبودن؟
لوکی: کوپر هم نیست
کلینت: ای وای*استیو سریع دو قلوها رو از ثور پس میگیره*
لوکی یقه کلینت رو میگیره: بچه تخم جنت طفل خردسال معصوم منو دزدیده من تو رو میکشم عوضی
کلینت: جیزز به من چه
پیترو جداشون میکنه: خونسردیتو حفظ کن
استفن اطراف رو میگرده: استلااا...دخترم؟
*ثور و تونی و استیو هم بهش ملحق میشن و اسمشونو صدا میزنن*
لوکی با خنجر میره سراغ ثور: تو! تو گفتی پیاده بریم اگه نمیگفتی الان همگی تو تراس داشتیم بازی میکردیم و بچم گم نمیشد
ثور گردنشو میبره عقب: هووو مراقب باش تیزه ها!
پیترو میاد لوکی رو جدا میکنه: خونسردیتو حفظ کن
کلینت رو به درختا داد میزنه: کوپررر
استیو: اصلا شوخی قشنگی نیست کوپر بیا بیرون
تونی: کوپر....استلا
استفن: بدبخت شدملوکی: همتونو میکشم
پیترو: خونسردیتو حفظ کن
لوکی: دهنتو ببند اول تورو میکشم
استیو: آروم باش مگه چقدر میتونن دور شده باشن میریم پیداشون میکنیم
تونی: آره بابا یه ذره جنگله دیگه
پیترو به کناره مسیری که ازش میومدن اشاره میکنه: اونجاست! استلا اونجاست....سالمه ببینین اونجاست کنار اون درخته
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...