نبرد حماسی

455 60 175
                                    

*ثور بشقابشو پر از مرغ سوخاری کرده بود و وسط جمع داشت تنهایی میخورد*

تونی:جدی تو این وضع داری غذا میخوری؟
ثور:من نخورم تانوس میفهمه،خودش گامورا و کوییل و پیتر رو با پست پیشتاز میفرسته پیشمون؟میگه چون ثور چیزی نخورد اینم جایزتون؟

تونی:نه ولی تو چیزی از گلوت پایین میره؟
ثور لقمه شو قورت میده: معلوم نیست؟
تونی:خاک تو سرت.بخور

لوکی:عجیب ترین موجودی هستی که تا به حال دیدم.قبلا همینقدر میخوردی چاق بودی،الان همینقدر میخوری ولی دیگه چاق نمیشی.چی مصرف میکنی؟
ثور:عشق
لوکی:اجازه بدین من بالا بیارم
ثور:از من بکشین بیرون

باکی:کلی زحمت کشیدم اینا رو درست کردم همشو نخور
سم سرفه تصنعی میکنه: ببخشید؟تو درستشون کردی؟!!

باکی:عه دیوونه منو تو نداریم که
سم:جدی؟
باکی:معلومه که نه!تو صمیمی ترین دشمن منی.برو اونور
سم:بچ

وید سلاحا و لوازمشو برمیداره و از جاش بلند میشه:من رفتم
بروس دستشو میگیره و مانع میشه: اوی کجا؟

وید دستشو از دست بروس میکشه بیرون: دنبال پیتر...شماها براتون مهم نیست؟عین اسکلا نشستین اینجا
نت:هی!

تونی:معلومه که مهمه
استیو:تونی براش مهم نیست؟!اینقدر بازومو فشار داده الان از این یکی بازوم که تیر خورده بیشتر درد میکنه

تونی:میخوای اونیکی رو هم فشار بدم که قرینه شی؟
استیو:نه مرسی همین دستمو بگیر نابود کن به اون یکی احتیاج دارم
لوکی لبخند شیطنت آمیزی میزنه:دلم میخواد بدونم دستتو برای چی احتیاج داری
استیو:برای جنگیدن بدبخت منحرف !شیلدو با دندون پرت کنم؟
لوکی:آره...باشه

وید:من میرم
باکی: بشین صبر کن یه نقشه ای چیزی بکشیم
لوکی:اتفاقا بذارید بره...برو اینقدر تو گوش تانوس چرت و پرت بگو تا دیوونه شه بعد ما وارد عمل میشیم کارو یه سره میکنیم و تمام.

وید:من برم اونجا دیگه نیازی به شما نیست...خودم جرش میدم...جر الکی نه ها!جر واقعی...خیلی واقعی..از اون واقعیا که...
استفن حرفشو قطع میکنه:باشه بابا فهمیدیم...جرش میدی...اوکی

وید:از بیست و پنج جهت مختلف جغرافیایی جرش میدم
استفن:گفتم اوکی دیگه...

وید:خیلی سخت و پاره کننده جرش میدم طوری که دیگه نتونه به هیچ وجه ترمیم شه...طوری که...
استفن : وید خفه شو فهمیدیم

وید:احساس میکنم تا بطن وجودتون نفوذ نکرده...بچه ها،وید چیکارش میکنه؟
همه:سوراخ سوراخش میکنه

نت:همبستگیتون تو چرت و پرت گویی ،حتی تو این شرایط واقعا قابل تحسینه

*کلینت از دستشویی میاد بیرون*

چتربازان Where stories live. Discover now