چتربازان

بازگشت

موبیس به سمت تک تک اعضای مدافعان خط مقدم نگاه‌هایی سراسر خشم شلیک میکرد و رو به روشون قدم میزد: واقعا چی با خودتون فکر کردین؟

احسان راجرزاده: ما فقط داشتیم تجربه‌های جدیدی تو حوزه مولتی ورس کسب میکردیم، همین.

موبیس: من اسکل شماهام که راه بیفتم پشت سرتون آثار تجربه‌هاتونو درست کنم؟

احسان: ما فقط سفر میکردیم

موبیس: سفر کنین ولی همینجوری سرتونو نندازید برید تو جهانای مختلف گند بزنین به تایم لاینشون که

تیمور: مگه ما چیکار کردیم؟

موبیس می‌ایسته و شونه‌ای بالا میندازه: منم نمیدونم! ولی یه کاری کردین که بعضی جهانا با بعضی دیگه قاطی شدن! همین اینجا! همین جایی که الان توشیم اصلا مال این زمین نیست مال زمین هشتصدو پنجاه و یکمه

استفن: جاان؟!
ثور: عههه چه باحال
تیمور: ما؟ ما اینکارو کردیم؟

موبیس: معلوم نیست چیکار کردین چیو دستکاری کردین که اینطوری شده

استفن: پس برای همین این هرم زیر زمین بود
ثور: پس این یه هرم کشف نشده نبود
استفن: عهه
لوکی: و برای همین تسرکت سبزه
موبیس: درسته

ثور برمیگرده سمت لوکی: الان تو فقط تونستی یه نتیجه‌ی تسرکتی بگیری نه؟
لوکی: آره. تسرکت سبزشون خیلی رو مخم بود

استفن میره جلوتر: یعنی توی اون جهان لوکی فرعونه؟ که براش مقبره ساختن؟

ثور: چرا لوکی یه تابوت داشت؟

استفن: چرا نقش ردای من روی دیواره؟

ثور: مردم مصر باستان لوکی رو از کجا میشناختن که عکسشو با این جزئیات نقاشی کنن؟

لوکی: اصلا اسمم! اسم و لقبمو اون زیر به هیروگلیف نوشتن

موبیس خونسردانه به تیمور دستبند میزنه: هر چی کمتر بدونین به نفع خودتونه

استفن: عه؟
لوکی: مرموز بازی در نیارا
موبیس همه بازداشتی‌ها رو چک میکنه: الان وقت توضیح ندارم

بابک برنزی دستای دستبند زده شو میاره بالا و اعتراض میکنه: شما همیشه جلوی خلاقیت های ما رو گرفتین

موبیس: اگه قراره اینطوری بروز کنه آره گرفتیم و خواهیم گرفت...ببریدشون تو

قبل از اینکه برن داخل پورتال، استفن جلوشونو میگیره: هی هی! پس ما چی؟ الان ما چیکار کنیم؟

موبیس برمیگرده نگاه عاقل اندر سفیهی بهشون میندازه: چیو؟

استفن چشماشو میچرخونه و با حرکت سرش به اطراف اشاره میکنه: چطوری از اینجا بیایم بیرون؟

موبیس یهو متوجه میشه: آها آره به خاطر تداخل هیچ چیزی اینجا کار نمیکنه و نیروهاتونو ندارید...درسته...درسته...شما هم بیاین TVA ببینم چیکار میتونم بکنم