چتربازان

خواستگاری

*ثور در حالی که بطری شیر رو سر میکشید از آشپزخونه اومد بیرون و کنار لوکی روی کاناپه نشست*

ثور:هی چخبرا
لوکی در حالی که داشت روی کاغذ تند تند مینوشت: هیچی

*ثور بطری خالی شیر رو محکم میکوبه رو میز و لم میده رو کاناپه*

لوکی:محکم تر بکوب که این میزم بشکنی ،تونی واقعا ایندفعه جرت بده
ثور:خیل خب...میگم تو میدونی ساعت چنده؟
لوکی:آره

*سکوت طولانی حکم فرما میشه*

ثور:خب؟!
لوکی:خب؟!گفتی میدونی؟گفتم آره
ثور:فکر نمیکنی الان باید دانسته هاتو باهام به اشتراک بذاری؟
لوکی:نه
ثور:ها؟

لوکی:هان؟!چشمای کورتو باز کن،سرتو بچرخون پشت سرت یه ساعت به بزرگی تخت اودین رو دیواره
ثور برمیگرده ساعتو میبینه:عح
لوکی:کور

ثور:چی مینویسی؟!
لوکی:مشق
ثور:هر چی میگم باید با مسخره بازی جواب بدی؟

لوکی:خب چی میتونم بنویسم؟اینا ایده هامن برای شوی تلویزیونیم
ثور:اووو از الان ؟چقدر ذوق داری
لوکی:معلومه که دارم

ثور:ولی الان نمیتونی بسازیش که...کرونا همه برنامه ها رو تعطیل کرده
لوکی:کرونا غلط کرده

ثور:ولی همه جا رو تعطیل کردن
لوکی:همه جا غلّط کردن

ثور:ولی دولت...
لوکی:دولت غلط کردن

ثور:چی؟!ولی...
لوکی:ولی غلط کردن

ثور:ببین...
لوکی:غلط کردی

ثور:عه
لوکی: عه غلط کرده
ثور:استفن بیا لوکی رد داده

*استفن با حوله حموم از طبقه بالا میاد پیششون میشینه*

استفن:باز چه کِرمی به لوکی ریختی که صداش کل خونه رو برداشته؟
ثور:یعنی حتی یه درصد هم احتمال نمیدی اون یه کرمی به من ریخته باشه؟!

استفن:نه...من عاشقم و یه عاشق هیچوقت بدی ها و عیوب یار خودش رو نمیبینه و فقط به زیباییهاش توجه میکنه
ثور:اوکی میخوام بالا بیارم
استفن:بیار

لوکی:البته من که عیوب و اینا ندارم.سراسر زیبایی ام
ثور:حتما.البته این نشون میده که خودتم عاشق خودتی
لوکی:عح؟!
استفن میشینه کنار لوکی دستشو میندازه دور گردنش بهش لبخند میزنه:بچه خود شیفته ست

ثور:تو چرا اینقدر میری حموم؟!
استفن:چون اگه نرم لوکی نمیذاره نزدیکش شم
ثور:یعنی اینقدر فعالیت غده های عرقیت زیاده که مردم جرئت نمیکنن نزدیکت شن؟

استفن:چی؟!نه!...خفه شو به خاطر کرونا نمیذاره
ثور:آها
لوکی:بده به فکر سلامتیتونم؟!
ثور:آخه ما که ویروس نمیگیریم از چی میترسی؟
لوکی:اون که به چپمم نیست...من قوی ام نمیگیرم ولی میتونم ناقل باشم بزنم دهن بقیه رو سرویس کنم