تیلاچه

215 42 202
                                    


*بعد از اینکه باکی و کوپر و تام و مورگان از اکواریم برگشتن، برج توسط چند تا میمون جهش یافته که از ازمایشگاه دانشگاه پیتر فرار کرده بودن مورد حمله قرار گرفت. همه تو طبقات پخش شدن تا پیداشون کنن و جلوشونو بگیرن.*

استیو: فرایدی میمونا رو پیدا کردی؟

فرایدی: دستور نامفهوم بود.

استیو: صدامو تشخیص نداد؟ من استیو راجرزم همسر تونی استارک

فرایدی: خوب شد گفتی
استیو: وا؟

ناتاشا: حالا باید خودتو کامل معرفی میکردی؟

استیو: گفتم شاید نشناخته

فرایدی: صدای تو همیشه تو برج هست. تو رو میشناسم

استیو: تو؟!...هوش مصنوعی نباید اینجوری میشد

ناتاشا: باید اعلی حضرت همایونی جناب استیو راجرز بزرگ صدات میکرد تا اروم بگیری؟

استیو: واقعا هوش مصنوعی پاشو از گلیمش درازتر کرده

فرایدی: من اگه جای تو بودم با این ضریب هوشی هیچوقت راجع به هوش مصنوعی نظر نمیدادم

استیو: ضریب هوشیم چشه؟
فرایدی: در مقایسه با تونی استارک هیچی نیستی

استیو: اگه هوش داشتی میفهمیدی الان موقع پاچه خواری برای تونی نیست و من الان رئیسم

فرایدی: آها.

ناتاشا: حالا مشکلات خانوادگیتونو بعدا حل کنین

استیو: این نمیدونم چرا با من لجه!

*همین موقع در آسانسور باز میشه، دو تا میمون خوشحالی که داشتن اون تو بالا و پایین میپریدن و لباسای تونی رو پوشیده بودن نمایان میشن، چند ثانیه با هم چشم تو چشم میشن و درای آسانسور بسته میشه*

استیو: وای رفته بودن تو طبقه ما؟!

ناتاشا با گوشی به بروس اطلاع میده: بروس، تو آسانسورن

*بروس میره سراغ تنظیمات آسانسور طبقات*

استیو: به هیچ دردی نمیخوری ینی
ناتاشا عصبانی میشه: بی شخصیت چته؟ باز رئیس شدی فاز برداشتی؟ خودت به درد نمیخوری

استیو: با فرایدی بودم..
ناتاشا آروم میشه: عه

استیو سری تکون میده و نچ نچ میکنه: امان از قضاوت‌های زودهنگام

صدای بروس از گوشیشون پخش میشه: آسانسور رو تنظیم کردم تو طبقه پنجم وایسه. همه جا رو پوشش بدید

استیو: خدایا من یه زمانی تو جنگ جهانی بودم حالا برای گرفتن چار تا میمون داریم لشکرکشی میکنیم

ناتاشا: بیست سال پیش فکرشو میکردی الان تو این وضع باشی؟
استیو: نه
ناتاشا: منم

استیو: البته من اونموقع بستنی یخی شده بودم زیاد نمیتونستم فکر کنم

چتربازان Where stories live. Discover now