*آخر شب شده بود،بعضیا رفتن بخوابن،بعضیا هنوز دور هم نشسته بودن*
تونی:استیو پاشو کم کم بریم بخوابیم دیگه
استیو:کجا؟!وایسا تکلیف این دو تا رو مشخص کن
تونی:کیا؟
باکی:اعضای جدید خونه
تونی:ها؟*جیمز و کپ دستاشونو به منظور اعلام حضور میبرن بالا*
تونی تازه متوجهشون میشه:آها شماها...حواسم نبود اصلا.چمیدونم برین برا خودتون اتاق پیدا کنین..استیو پاشوکلینت:محض اطلاعیت خونه دیگه اتاق خالی نداره
تونی:اتاقا رو تموم کردین ؟
ثور:تازه منو جوردن و کلینت سه نفری تو یه اتاق میخوابیم
کلینت:امکانات و سرویس دهی صفر
تونی:چه رویی دارین لامصباجوردن:واقعا!خوبه شماها رو تختا میخوابین منه بدبخت رو زمین میخوابما
واندا:اتاق دکتر استرنج که خالیه
بروس:ما اونجارو کردیم انباری
تونی:قشنگ خونه رو مصادره کردین برای خودتون هر کاری دلتون میخواد انجام میدین
استفن:اتاق من شده انباری؟! هیچ استفاده بهتری نمیتونستین از اونجا بکنین؟
بروس:توقع داشتی چیکارش کنیم ؟سالن آموزش هنرهای عرفانی؟استیو:من پیشنهاد دادم تبدیلش کنیم به باشگاه قبول نکردن
ثور:آره چون یه باشگاه داریم
استیو:بابا اونو لوکی و وید به گند کشیدن همه دستگاها رو خراب کردن
تونی:یه باشگاه درست حسابی داشتیم اونم خراب کردین؟بابا بچه های مهدکودک از شما آروم ترن...استیو پاشو بریم
استیو:وایسااستفن:ولی همه اینا دلیل نمیشه که اتاق منو بکنین انباری
کلینت:خرت و پرتامون زیاد شده بود جا نداشتیم بهترین استفاده همون انباری بود
کپ:من مشکلی ندارم میتونم همینجا رو کاناپه بخوابم...*رو میکنه به جیمز*...تو چی؟
جیمز:منم همینطورتونی:چقدر قانع،چقدر باشعور.آفرین...خب دیگه مشکل حل شد استیو محض رضای خدا پاشو بریم دیگه
استیو:باشه باشه*تونی و استیو میرن تو اتاقشون،بقیه هم کم کم بلند میشن تا برن بخوابن*
□
[چند دقیقه بعد ،اتاق تونی و استیو]تونی:بدو بدو درو قفل کن
استیو:چرا
تونی:عه وقتو هدر نده میگم قفل کن لابد یه چیزی میدونم که میگم قفل کن.بدو
استیو:وایسا کلیدو پیدا کنم
تونی:بدو...
استیو:هولم نکن!
تونی:کار از کار بگذره دیگه چاره ای براش نیستا
استیو در رو قفل میکنه:واقعا لازمه اینکار؟*همون لحظه صدای در زدن میاد*
استیو:مثل اینکه واقعا لازمه
صدای پیتر از پشت در میاد: آقای استارک!میشه بیام تو؟
تونی:نه.ما خوابیم...*از خودش صدای خر و پف در میاره و با اشاره دست از استیو میخواد بهش ملحق شه*استیو:جیزز تونی این صداها چیه!...چیشده پیتر؟!
صدای پیتر:کاپیتان منو از دست وید نجات بده
استیو:شماها آخرش منو دق میدین
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...