باکی کنترل تلویزیون رو از دست استیو میکشه و کانال رو عوض میکنه: میخوام اخبار نگاه کنم
دست استیو هنوز تو همون حالت باقی مونده بود: باکی!
باکی: نمیشه که همش مسابقات ورزشی نگاه کنیم!
استیو: گاد خب برو خونهی خودت مرد!
باکی: هیس سروصدات نمیذاره بفهمم چی میگن
استیو: وات د هل؟!واندا: استیوجان تو قبلا خودخواه نبودی خب بذار اخبارشو ببینه
ویژن: استیو از وقتی پدر شده عوض شده ها دقت کردین؟
ناتاشا: آره آره
استیو اعتراض میکنه: هی!
بروس: اصلا از وقتی با تونی آشنا شده عوض شده
ویژن: آره مشکل بنیادیهباکی: عوارض کهولت سنه
استیو: ما تقریبا هم سنیم!باکی: ولی تو پیری، من نیستم
استیو: منم پیر نیستم!باکی: همهی پیرا همینو میگن
ناتاشا: الان میفهمیم. سریال مورد علاقت چیه؟
استیو کمی مکث میکنه با تردید جواب میده: Lost in Space 1969
کوپر از پشت مبل میاد بیرون و در حالی که بهش اشاره میکرد داد میزنه: پییییر
*همه میخندن و به نشانهی تایید برای هم سر تکون میدن*
ناتاشا: اوپس
باکی: واقعا استیو؟!
ویژن: اسم فیلم رو تو تو ذهنم سرچ کردم و دووود!کوپر دوباره تو صورتش فریاد میزنه: پییییر
استیو: من پیرم؟ همین الان میتونم پنج تای شما رو روی انگشتام بچرخونم و همزمان شنا برم
باکی: خب حالا که چی؟! یه پیر گولاخی*تونی با چند تا بسته چیپس از آشپزخونه میاد بیرون و چیپسا رو پرت میکنه سمتشون*
استیو: تو یه چیزی بگو
تونی: راجع به چیپسا؟استیو: نه!! راجع به اینکه من چقدر جوون به نظر میرسم...یعنی هستم...من جوونم خیلی
تونی: آره آره هست
استیو: هه دیدین؟باکی: باشه پیرمرد به خودت فشار نیار قلبت میگیره
تونی: دیگه صداتونو بیارید پایین اگه بچه ها بیدار بشن باید خودتو مرده فرض کنین
استیو: آخ آره...دهنمونو با ساعت خوابشون سرویس کردن
واندا: شبا صدای گریه هاشون مثل فیلم ترسناکا تو کل محله میپیچه
تونی: دیگه ببین ما از نزدیک چی میکشیم
باکی یهو در حالی که با تعجب تلویزیون رو نشون میداد توجه همه رو به اون سمت جلب کرد: وات د فاک؟!!
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...