لوکی و استفن رو به روی اودین روی صندلی نشسته بودن و چشم از پیرمرد بر نمیداشتن. استیون با سه تا لیوان آیس کافی برمیگرده پیششون.
استیون: ببخشید دو بار پرسیدم چی میخورین ولی کسی چیزی نگفت. چون هوا هم گرمه فکر کردم از این خوشتون بیاد...اگه دوست ندارین چند قوطی هم...
استفن حرفشو قطع میکنه: مرسی استیون. لطف کردی
*استیون لبخند میزنه*
استفن با تک سرفهای صداشو صاف میکنه: بذار حدس بزنم، تو مال این یونیورس نیستی نه؟
اودین: تو؟! داماد به این بی نزاکتی ندیده بودیم...تو؟ تو منو 'تو' خطاب میکنی فرزند؟
استفن با تعجب دم گوش لوکی زمزمه میکنه: این اودین خرابه
لوکی با تحکم رو به اودین دستور میده: جواب سوالشو بده.
اودین: جواب چی؟
لوکی: از کجا اومدی
اودین: فضالوکی: نه بابا؟! خوب شد گفتی
اودین: خب فضا زندگی میکنملوکی محکم پلک میزنه: میدونم فضا! فضای کدوم جهان؟ ۳۲۹؟ ۴۱۳؟ کدوم؟!
اودین: رو سیارهها عدد داره مگه؟ نگاه نکردم والا
لوکی از جا بلند میشه: منو مسخره میکنی؟
اودین با خونسردی رو میکنه به استیون: نی نیاوردی
استیون سریع بلند میشه: وای یادم رفت
لوکی: استیون جان تو بشین. هر کی نی میخواد خودش میره میاره
اودین نگاهی به لوکی میندازه: مشکل تو چیه؟
لوکی: ودف مشکل خودت چیه؟!استفن سعی میکنه مداخله کنه: ما در واقع یه مشکل بزرگتر داریم خودمون... لزومی به عصبانیت نیست
لوکی دوباره میشینه و سعی میکنه خونسردیشو حفظ کنه: آخه میخوام ببینم برای چی اومده اینجا؟ بعد از اینهمه مدت اینجا چی میخواد؟ اصلا اودین خودمونه یا نه
اودین: چقدر از من بدت میاد. مگه من پدر بدی برات بودم لوئیجی؟
لوکی: اسمم لوکیه اسکل! بیا اسممو هم بلد نیست
اودین: به زئوس قسم بین لوکی و لویی شک داشتم
لوکی: پس چرا گفتی لوئیجی؟!
اودین: گفتم خلاقیت از خودم نشون بدم
لوکی: پیرمرد پرروی گستاخ
اودین: واقعا این طرز برخورد شایسته نیست. من پدر توام
لوکی: تو نمیخواد به من یاد بدی. خودم یه پدرم و خیلی بهتر از تو بلدم یه پدر باشم
اودین: وای چه جالب من نوه دارم؟ وای کی اینقدر پیر شدم
لوکی: هفتصد هزار سالته مرد
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...