[صبح روز بعد]
*سر میز صبحونه نشسته بودن و همزمان هم حرف میزدن هم صبحونه شونو میخوردن*
تونی:ولی قبول کنین ماها یبس ترین همخونه های تاریخیم.یعنی هیچکس هیچ کادویی برای هیچکس نخریده؟
کوییل:مثبت نگاه کن.حضور همگی ما اینجا یه جور هدیه ست به هم دیگه
تونی:جانم؟بروس:ما همه برای هم یجور هدیه ایم
تونی:خیلیثور:ما مشکلی با این قضیه نداشتیم،هیچکسم صداشو در نمیاورد..میخوای بین ماها رو بهم بزنی؟
باکی:یه امپراتوری اگه از بیرون متلاشی شه دوباره ساخته میشه ولی اگه از درون متلاشی شه دیگه کارش تمومه
بروس:به بهثور:حالا کی حال داره کادو بده این وسط
لوکی:بچه ها باکی راست میگه.ما همه با هم هستیم تونی تو نمیتونی به داخل ما نفوذ کنی
همه:آرههه
تونی:من دیگه حرفی ندارم باهاتون...هیچ حرفیبروس:میدونستین یه خرافه قدیمی وجود داره که میگه اگه تو روز کریسمس به کسی کفش هدیه بدی ،اون با همون کفشا تو رو ترک میکنه؟
وید:خب با این فرمول به کس قاشق هدیه بدی لابد با همون قاشق تورو میخوره؟
نت:این چه ربطی داشت؟
لوکی:الان یعنی به کسی لباس هدیه بدیم با همون لباس مارو ترک میکنه؟
کوییل:به هر کس دستکش هدیه بدی با همون دست کش ترکت میکنه
بروس:نمکدونا!گفتم که یه خرافه ست...گفتمش که فضا عوض شه*کپ ظرف نیمرو رو میگیره طرف جیمز*
کپ:میخوری برات بردارم؟
جیمز:نه نمیخوام
کپ:آها باشه
جیمز:اینقدر چیزا رو به من تعارف نکن خودم بخوام بر میدارم کپ عزیز
کپ:من فقط میخواستم...اوکی درسته
*استفن که کنار کپ نشسته بود با چشماش جریانو ازش میپرسه و کپ هم با اشاره چشم و صورتش میگه هیچی نیست*کلینت در حالی که به ناتانیل لقمه میداد رو میکنه به ناتاشا: میگم بچه ها دیشب اذیت که نکردن؟
نت:نه بابا...کم کم عادت کردیم
بروس:نه نه عادت نکردیم!تو خسته شدی گرفتی خوابیدی من موندم و این هیولاها
کلینت:هی!لوکی:هی بهت میگم گوش نمیدی...یه هفته این بچه ها رو بده دست من ،تربیت شده بهت تحویلشون میدم
کوپر:عمو مگه ما اسبیم؟
لوکی:عموجان ای کاش اسب بودین
کوپر:عه
کلینت: هوی...با بچه من درست حرف بزن ازگاردی کپک
لوکی:بروباباویژن از پای پنجره داد میزنه: هی بچه هااا اینجارو ببینین
*همه بر میگردن سمت پنجره*
ویژن:داره برف میاد!■
[دو ساعت بعد؛در خیابان]
لوکی گوشیشو میده دست استفن:ببین من میپرم،از این زاویه ازم عکس بگیر میخوام بذارم اینستاگرام...برفا بیفته ها
استفن:اوکی*لوکی چندین قدم از استفن دور شده و تو محل مورد نظر مستقر میشه*
استفن:با علامت من..یک..دو..بپر
YOU ARE READING
چتربازان
Fanfictionتو دنیای موازی قهرمانای مارول توی برج استارک جمع شدن و همه با هم زندگی میکنن. اما این اصلا یه زندگی عادی نیست! [بعضی وقتا چپتر جدید دیر به دیر آپدیت میشه، لطفا به گیرندههای خودتون دست نزنین] Stony, stucky, strangefrost, brutasha, spidypool, Hawkeye...