اسکلت!

392 64 238
                                    

بعد از برگشتن پیتر، بقیه همه ی ماجراهایی که اتفاق افتاده بود رو براش تعریف کردن. پیتر خیلی ناراحت بود، نه به خاطر جدا شدن استیو و تونی، بلکه بیشتر به خاطر اینکه چرا تو همچین موقعیت مهم میان یونیورسی هیچ نقشی نداشته!

تونی:اینهمه بچه تربیت کن تحویل اجتماع بده تهش بشه این

پیتر:آخه آقای استارک واقعا زور داره! یعنی اونا نمیتونستن دو تا پورتال بیشتر باز کنن منم بیام بهشون کمک کنم؟فقط دو تا اسپایدرمن کم داشتین؟اه

وید:الان که فکر میکنم راست میگه
باکی:قرار بود تو دیگه فکر نکنی
وید سرشو تکون میده: عه حواسم نبود
باکی: گاد...

بروس یهو چشماش برق میزنه: من فهمیدم!

*همه بهش نگاه میکنن*

تونی:چیو؟

بروس: اون دستگاهی که دو سال پیش اختراع کردیم رو یادته؟
تونی:آره.

ناتاشا کمی فکر میکنه تا یادش بیاد: کدوم؟
تونی:همونی که برای ماموریت فیوری ساختیمش بعد ماموریت کنسل شد

نت:همون بی‌مصرفه؟

بروس:دقیقا. اگه بتونیم یکم روش کار کنیم میشه باهاش جوردن بدبختو برگردوند به شکل انسانیش
تونی:عالیه
بروس:پیش توعه؟!
تونی:تو انبار برج استارکه

باکی:یه سوال، ما نفهمیدیم آخر این دستگاه شما چیه چجوریه که اینهمه هم قابلیت داره؟

تونی نیم نگاهی بهش میندازه: در سطح دانش تو نمیگنجه

باکی: من هنوز به خاطر طلاقتون ازت شاکیم اصلا با من حرف نزن...روتو بکن اونور

وید از جاش بلند میشه و رو میکنه به همه: خب بچه ها ناهار چی میخورین؟

کوییل:ناهار؟!ساعت هشت شبه
وید:خب شام! حالا اسمش فرق میکنه؟
کوییل:نه

ثور:من بعید میدونم اینجا غذا مذا پیدا شه
کوییل: راست میگه شما اصلا چیزی هم میخورین؟
وید:آره

پیتر: نه میریم جلوی پنجره همزمان با تابش ملایم آفتاب فتوسنتز میکنیم

کوییل:بهتون میاد از این کارا بکنین
وید: اتفاقا من قبلا یه مدت رو این قضیه کار میکردم متاسفانه جواب نمیده

کوییل:نگفتم؟

پیتر:وید دیگه کاراتو برای اینا تعریف نکن نمیفهمن
وید:باشه بیبی

*در خونه باز میشه و استیو گوشی به دست شاکی وارد میشه*

استیو: این خزعبلات چیه؟!

لوکی: کدومش؟!ما خیلی خزعبل تولید میکنیم باید دقیق تر مشخص کنی
استیو: تو یکی حرف نزن

ناتاشا اونو به نشستن و آرامش دعوت میکنه: بیا اینجا...یکم نفس عمیق بکش بگو چیشده

چتربازان Where stories live. Discover now