سوهو نگاهی به کارت و دوباره نگاهی به اسم کلاب انداخت.
فاک همینجا بود.به دختر پسرهایی که پیوسته وارد و خارج کلاب میشدن خیره شد.
بعد از اینکه اونشب به اون مرد گفته بود میدونه کیفش کجاست در به در دنبال کسی که کیف رو بهش فروخته بود میگشت اما هیچی دستگیرش نشده بود.و اونموقع هم برای نجات جونش دروغ گفته بود که میدونست دست کیه.
لعنت اون مرد ازش توقع چی داشت،معلومه که نمیتونست یه رهگذری که کیف رو بهش فروخته پیدا کنه.
اما میدونست که اگه خودش رو نشون نده اون مردی که اسم لعنت شده اش کریس بود پیداش میکرد و بلای بدتری سرش میورد.
تو این مدت کوتاه کمی دربارش تحقیق کرده بود و فهمیده بود که با بد کسی در افتاده اون حرومزاده حتی تازه از زندان آزاد شده بود.
نفس عمیقی کشید و با بغض به ماه بالای سرش خیره شد.
"تو میتونی سوهو،میری و بهش قضیه رو کامل توضیح میدی و میگی که پیدا کردن کیفش غیرممکن" سعی کرد توی دلش به خودش دلداری بده.
اما پاهاش حرکت نمیکرد و همچنان این سمت خیابون ایستاده بود.
کلافه دستی لای موهاش برد و با حرص بهمشون ریخت.
دوباره به در کلاب خیره شد و داشت به این فکر میکرد که بره و حقیقت رو به مرد بگه یا سعی کنه با خودکشی کردن خودش رو از این وضعیت نجات بده.
همچنان تو فکر بود که متوجه شد یک نفر که بشدت آشنا بود از کلاب خارج شد و جلوی درش ایستاد.
کمی چشم هاش رو ریز کرد تا ببینه اون مرد کیه،و با فهمیدن اینکه اون کریس چشمهاش گرد شد.
به اطرافش نگاه کرد و سعی کرد جایی خودش رو مخفی کنه اما اون لعنت شده قبل از اینکه حتی بتونه پشتش رو بهش بکنه متوجهش شد.
کریس سیگاری بین لبهاش گذاشت و پوزخندی به پسری که سعی داشت خودش رو قایم بکنه زد.
فندکش رو از جیبش خارج کرد و بعد از روشن کردن سیگارش
بهش اشاره کرد تا به سمتش بیاد.
سوهو متوجه شد که داره به اون اشاره میکنه،و از اونجایی که هیچ چاره دیگه ای نداشت.
با لبخند بغض داری به سمتش حرکت کرد.
-میبینم دزد کوچولومون اینورا پیداش شده
کریس با نیشخند گفت و دود سیگارش رو به سمت چهره رنگ پریده پسر فرستاد.
سوهو لبخندی زد و سری تکون داد.
-آ آره داشتم میومدم تا شمارو ببینم
همونطور که به گردنش دست میکشید گفت و نیم نگاهی به بادیگاردهای هیکل گنده دم کلاب انداخت.
امکان نداشت بتونه زنده به خونه برگرده،حتی اگه از دست اون دو غول فرار میکرد مطمئن بود که حرف کریس نمیشد.
-خب
با صدای کریس به خودش اومد
-هوم!
سعی کرد خودش رو به اون راه بزنه تا وقتش رو الکی تلف کنه.
کریس نیشخندی به حرکات پسر زد،رفتار پسر براش مثل روز روشن بود و میتونست حتی حرکت بعدیش رو هم حدس بزنه اما سعی کرد به روی خودش نیاره
-خب چیزی که میخواستم رو آوردی
-آه اون،کیف رو میگی درسته
سوهو دستپاچه گفت و لبخند مسخره ای زد،اما کریس بدون اینکه نگاهش رو از روی پسر برداره با دقت و منتظر بهش زل زده بود.
-خب میدونی چیه،هنوز نتونستم کیف رو پیدا کنم و فکر هم نکنم بتونم پیداش کنم برای همین داشتم فکر میکردم که برای جبران خسارت میتونم برات..
اما قبل از اینکه بتونه جمله اش رو کامل کنه متوجه شد که مرد به حرف اون گوش نمیده پس رد نگاه کریس که به پشت سرش بود رو گرفت و به عقب برگشت.
سه ماشین مشکی به ردیف پشت سرهم ایستاده بودن و کسی که بنظر راننده میومد در ماشین وسطی رو باز کرد.
بعد از باز شدن در ماشین قامت قدبلندی ازش خارج شد.
و نگاهش روی کریس و سوهو قفل شد.
کریس با دیدن مرد اخم غلیظی کرد و دستهاش مشت شد،اون لعنت شده اینجا چه غلطی میکرد.
به اندازه کافی با رد کردن تماس هاش بهش فهمونده بود که هیچ تمایلی به دیدنش نداره اما اون عوضی بازهم اینجا سروکله اش پیدا شده بود!
-برو داخل کلاب و منتظرم باش
سوهو با صدای کریس به سمتش برگشت و تازه متوجه چهره قرمز و عصبیش شد.
-بهت گفتم برو داخل و منتظرم باش
با صدای دوباره و جدی مرد آب دهنش رو قورت داد و به سمت در کلاب حرکت کرد.
لعنت اینجا داشت چه اتفاق کوفتی میفتاد.
اون مرد کی بود که کریس انقدر با دیدنش عصبی شده بود؟!
اه حس کنجکاویش خیلی گل کرده بود اما نمیتونست برگرده چون اگه کریس متوجه حضورش میشد دوبار میکشتش.
یکبار بخاطر اون کیف کوفتی و یکبار هم برای به تخم گرفتن حرفهاش.
فحشی زیرلب به کلاب داد و از چند پله کوتاه پایین رفت،صدای کر کننده موزیک مثل میخ مغزش رو سوراخ میکرد،هرچند که به این مکان و فضاها عادت داشت به هرحال نیمی از زندگیش رو توی کلاب ها خرحمالی کرده بود برای پول.
به سمت یکی از صندلی های بار رفت و روش نشست.
و منتظر موند تا کریس بیاد.
************************
کریس با اخم غلظی به سمت پسر مقابلش حرکت کرد،و با یک قدم فاصله ازش ایستاد
با پوزخندی نگاهی به بادیگاردهایی که کاملا مراقبش بودن انداخت.
-فکر کنم بعد از جواب ندادن تماس هات بهت فهمونده باشم که نمیخام ببینمت.
-آه اینطوری نباش برادر،دلم برات تنگ شده بود
-جرعت نکن من و اونطوری صدا بزنی
کریس با چرهای بی احساس گفت و با چشم های وحشیش بهش خیره شد
-پدر میخواد ببینتت
تائو مردد جمله اش رو گفت و خوب به کریس خیره شد
کریس بعد از شنیدن این حرف قهقه کوتاهی زد و بعد یقه تائو رو گرفت و به سمت خودش کشید.که باعث شد بادیگاردها بخوان به سمتش بیان اما با اشاره تائو همشون متوقف شدن
-چرا؟میخواد برای اینکه چهارسال از عمر فاکیم رو به خاطر تو توی زندان گذروندم تشکر کنه؟ چه دلسوز
پوزخندی زد و ادامه داد
-بهش بگو تنها جایی که من و میتونه ببین تو خواب هاشِ
توهم زیاد به دستو پام نپیچ وگرنه میدونی میتونم چیکار بکنم
یقه پسر رو ول کرد و ازش دور شد اما چند قدم بیشتر برنداشته بود که با صدای تائو به عقب برگشت.و جسمی رو دید که ناگهان به سمتش پرت شد.
اون رو گرفت و با اخم بهش نگاه کرد،اون کیف لعنتیش بود که سوهو ازش دزدیده بود اما دست تائو چیکار میکرد؟! بدون هیچ حرفی کیفش رو وارد جیبش کرد و به سمت کلاب رفت.
تائو کتش رو درست کرد و به رفتن برادر ناتنی اش خیره شد.
اینطور که معلوم بود اون پسر قرار نبود به این زودی ها ببخشتش.اما مهم نبود انقدر تلاش میکرد تا بالأخره کریس هم همونقدر که اون دوستش داشت،دوستش داشته باشه.
دوباره سوار ماشین شد تا دیدار بعدیشون زمان طولانی مونده بود.میدونست که هرچه بیشتر دو رو برش باشه،اعصابش بهم میریزه.
******************
کریس با چشم دنبال اون پسر دردسر ساز گشت و اون رو درحال صحبت کردن با یکی از بارتندرها دید.
به سمتشون حرکت کرد که باعث شد پسر بارتندر با دیدنش از سوهو دور بشه و به کار خودش برسه.
سوهو با تعجب به عقب برگشت و کریس رو دید که داره به این سمت میاد.
صندلی رو کامل به اون سمت چرخوند و منتظر موند.
کریس به پسر نزدیک شد و از اونجایی که صدای اهنگ بلند بود مسلما حرفهاش رو نمیشنید پس سرش رو تو گردن پسر فرو برد و لبهاش رو به گوشش چسبوند.
هرچند میدونست که اگه کمی صداش رو بالا ببره میتونست به اون پسر بفهمونه که چی میخواد بگه اما ترجیح داد از این راه حرفش رو بزنه
-دنبالم بیا
سوهو از حس لب و نفس های داغ مرد کمی مورمورش شد سری تکون داد و دنبال مرد راه افتاد.
بعد از اینکه از فضای کلاب خارج شدن به یک راهرو رسیدن که چند اتاق درش قرار داشت.
کریس به سمت یکی از اتاق ها رفت و درش رو باز کرد.
اول خودش و بعد سوهو وارد شدن.با بسته شدن در تمام صداها قطع شد.
کریس رو مبل چرم مشکی که وسط اتاق قرار داشت نشست و به سوهو هم اشاره کرد که بشینه.
سوهو حالا کمی ترسیده بود،لعنت
قیافه مرد نشون میداد که اصلا رو مود خوبی نیست و اون دوتا توی این اتاق تنها،اون هم بعد چیزهایی که قرار بود بهش بگه.مسلما همینجا دفنش میکرد و حتی کسی صداش رو هم نمیشنید.
-خب چی داشتی میگفتی،مکالممون قطع شده بود..
کریس رو به پسر ترسیده مقابلش گفت و پاهاش رو روی میز جلوش گذاشت و سیگار جدیدی از پاکت بیرون آورد.
-آ،خب داشتم میگفتم که من هنوز نتونستم کیفت رو پیدا کنم بجاش اگه بهم زمان بدی پولت رو برمیگردونم
کریس بدون هیچ حرفی بهش خیره شد و استرس سوهو هرلحظه بیشتر میشد
-خودت میدونی که من فقط کیفم رو میخوام،اما بیا فرض کنیم با پرداخت هزینه اش موافقت کردم از کجا میخوای شیش میلیون وون بهم بدی؟!
چشم های سوهو گرد شد
-اما تو گفتی کیفت یک میلیون وون می ارزه
کریس نیشخندی به خنگ بودن پسر روبهروش زد
-فکر میکنی اون پنج میلیون وون بدهکاریتو بخاطر باسن خوشگلت با اون ها صاف کردم؟
سوهو با یادآوری اون اتقاق هرچی فحش بلد بود به خودش داد.حالا شیش میلیون وون فاکی رو باید از کجا میورد
حتی اگه دوسال بی وقفه کار میکرد هم نمیتونست انقدر جمع کنه.
-برای صاف کردن قرضت برام کار کن
سوهو با شنیدن این حرف سرش رو بالا آورد و با تعجب بهش خیره شد
-به هرحال هردومون میدونیم نمیتونی این مقدار و به این زودی ها جور کنی،اما حداقل باید جلو چشمم باشی میدونی که زیاد قابل اعتماد هم نیستی
کریس پوزخندی زد و دود سیگارش رو بیرون داد
با اینکه کیفش رو پیدا کرده بود اما نمیدونست چه علاقه ای به اذیت کردن پسر مقابلش داشت.
-اما اخه چطور م...
-خیلی ساده است،یا کیفم رو برام میاری یا هرکاری که بهت دستور میدم رو انجام میدی تا کمکم بدهیتو بهم بدی.انتخاب با خودته
سوهو کمی لبهاش رو گاز گرفت و به فکر فرو رفت.اینطوری نبود که قبلا توی کلاب کار نکرده باشه حتی سراغ کارهای بدتری هم رفته بود.اما هنوز نمیدونست اون مرد ازش چه کاری میخواست ولی بنظر میومد راه دیگه ای نداره چون پیدا کردن اون کیف تو سئول به این بزرگی غیرممکن بود.یا حداقل میتونست تا موقع پیدا کردن کیفش براش کار کنه.
کلافه دستی به موهاش کشید و به مرد خیره شد.
به چهره اش میومد یه خلافکار و قاتل و روانی باشه اما چاره دیگه ای نداشت.
-قبول میکنم
ابروهای کریس با جواب پسر بالا رفت،هرچند دور از انتظار نبود اما احتمال اینکه قبول نکنه رو هم میداد.موبایلش رو بیرون آورد و سمت پسر گرفتش
-بگیرش
سوهو با دیدن موبایلی که دست کریس بود با گیجی بهش نگاه کرد
-اما من خودم موبایل دارم،نیاز نیست
کریس چند لحظه در سکوت به پسر مقابلش خیره شد،باورش نمیشد این پسر تا این حد احمق باشه.انگار راه طولانی باهاش در پیش داشت
-شمارت رو سیو کن
سوهو که حالا متوجه قضیه شده بود با قیافه داغون از سوتی که داده بود موبایل رو از کریس گرفت و شمارش رو وارد کرد.
دلش میخواست از خجالت بمیره.
بعد از اینکه شمارش رو سیو کرد موبایل رو بهش برگردوند
-فعلا میتونی بری،اما به نفعته وقتی صدات میکنم هرجا که هستی خودت رو بهم برسونی و فکر فرار هم به سرت نزنه چون به راحتی آب خوردن پیدات میکنم
سوهو اخمی کرد،همین رو کم داشت حالا باید مثل سگی که صاحبش صداش میکنه تمام دستورهای مرد رو انجام میداد.
بدون هیچ حرفی سری تکون داد و از اتاق خارج شد
باید هرچه زودتر راهی برای خلاص شدن از دست این مرد پیدا میکرد وگرنه قیافه از خود راضی کریس باعث میشد سرش رو به شیشه بکوبه و خودش رو با یک گلوله خلاص کنه.
با قدم هایی که از حرص برمیداشت به سمت در خروج حرکت کرد.

VOUS LISEZ
Wildest Dream
Fanfiction🖤نام فیک: Wildest Dream 🖤نویسنده: Hiru 🖤کاپل: kaisoo,chanbeak(هردو اصلی) 🖤وضعیت: کامل 🖤ژانر:اکشن،رومنس،مافیا،راف،اسمات،جنایی،رازآلود 🖤رده سنی: +18 🖤خلاصه: ♠️کایسو: دو کیونگسو پسر مرموزی که به تازگی توی عمارت کیم مشغول به کار شده و بدون اینک...