part (117)

280 61 6
                                        


-آدرسش رو پیدا کردی؟
کریس بعد خوردن شات کوچیکی پرسید و منتظر جواب دستیارش شد
-اره رئیس،آدرسش رو برات مسیج کردم
پسر کمی مکث کرد و ادامه داد
-اما رئیس نگفتی این پسره رو..
با نگاه کریس فهمید که نباید سوال های اضافه بپرسه پس ساکت شد و رفت تا ببینه وضعیت کلاب درچه حالِ
کریس پوزخندی به آدرس زد و از روی صندلیش بلند شد.
از در پشتی کلاب خارج شد و به سمت موتور جدیدش حرکت کرد.
وقت این بود با یکی گپ کوتاهی داشته باشی.
****************
-قربان ما تمام جاهایی که ممکن رفته باشه،و تمام کسایی که باهاشون در ارتباط بوده رو زیر نظر داشتیم اما هنوز نتونستیم پیداش کنیم افرادمون بیستو چهارساعت دنبالشن اما..
-اون یک جایی همین بیرون و داره به من میخنده و شما بی عرضه ها هنوز نتونستید پیداش کنید
با داد کای،آسترید ساکت شد
-گمشو بیرون
با خشم گفت و بطری الکل روی عسلی کنار تختش رو برداشت و سر کشید.
از عصبانیت نفس نفس میزد و احساس گرما میکرد.
باید هرچه زودتر اون حرومزاده رو گیر می‌آورد،اون ها کلی کار ناتموم باهم داشتن.
گشتن توی کشور بدون اینکه مکان احتمالی رو بدونه سخت بود و احتمال اینکه پیداش کنن خیلی خیلی کم بود.
باید یک فکر دیگه میکرد وگرنه تلاش هاش بی نتیجه میموند.
همینطور که بطری رو سر میکشید با چشم های قرمز به دیوار مقابلش زل زده بود و به فکر فرو رفته بود.
تنها کسی که ممکن بود از مکانش خبر داشته باشه بکهیون و اون دوستش چانگکیون بود.
که اون پسر هم خودش رو گم و گور کرده بود و بکهیون تنها کسی بود که میتونست ازش حرف بکشه.
اما بکهیون بخاطر اون رفیق عوضیش که شده بود تا پای مرگ میرفت و حرف نمیزد مگر اینکه از طرف دیگه ای پیشنهاد یا فشاری باشه که بخواد قبول کنه
باید اون اهرم فشار رو زودتر پیدا می‌کرد و بکهیون رو به حرف می‌آورد.
دستی لای موهاش کشید و سعی کرد از جاش بلند بشه
هنوز بدنش ضعیف بود،اما وضعیتش رو به بهبود بود و میتونست این رو احساس کنه.
اون کیونگسو عوضی باید خودش رو آماده میکرد تا با اون روی کای آشنا بشه،و تنها چیزی که مشخص بود اینه که اصلا قرار نبود این قضیه به این زودی ها تموم بشه.
کمربند ربدوشامبر رو باز کرد و با بدن لختش به سمت حموم حرکت کرد.
********************
سیگارش رو زمین انداخت و از روی موتور بلند شد و به سمت خونه کوچیکی که مقابلش بود حرکت کرد
از چند پله کوتاه جلوی در بالا رفت و تقه ای به در زد
یک دقیقه گذشت اما جوابی نگرفت،اینبار محکمتر در زد و طولی نکشید تا در باز شد
-کیم سوهو
کریس با خونسردی گفت و به چهره پسرک اخمو خیره شد
-تو دیگه کی هستی؟!
سوهو بااخم و تعجب پرسید اما طولی نکشید تا چهره مرد رو بیاد آورد."فاک" تنها کلمه ای که از میون لبهاش خارج شد
سعی کرد سریع در رو ببنده اما قبل از اینکه موفق بشه کریس پاش رو لای در گذاشت
-یا،داری چه غلطی میکنی
کریس پوزخندی زد و به تلاش های پسر برای بستن در خیره شد.
اما دیگه داشت خسته میشد برای همین در رو محکم هل داد که باعث شد سوهو به داخل خونه پرت بشه.
کریس وارد خونه شد و در رو بست،محض اطمینان قفل رو هم چرخوند
تا این خرگوش فراری نتونه در بره.
-معلوم هست داری چه گهی میخوری؟ میدونی این کارت جرمه؟
کریس قهقه کوتاهی به حرف های پسر زد و بلافاصله چهره اش جدی شد.
-و ببین کی داره حرف از قانون میزنه،دزد کوچولوی ما
درسته،اون روز توی خیابون پسری که به کریس برخورد کرد و معذرت خواهی کرد درواقع سوهو بود که کیفش رو قاپ زده بود.یک دزد خیابونی که چهره اش به شدت توی ذهن کریس هک شده بود.همون موقع میخواست دنبالش بره تا بهش درس درست حسابی بده اما براش کار پیش اومد و نتونست.
و حالا اینجا بودن
-اومدم دنبال چیزی که ازم گرفتی
سوهو از روی زمین بلند شد و لباسش رو مرتب کرد نیشخندی زد و به سمت کریس حرکت کرد تا مشتی به صورتش بکوبه
اما کریس جاخالی داد و با گرفتن گردن سوهو اون رو از پشت به دیوار کوبید.
-با بد کسی در افتادی بچه
کریس کنار گوش سوهو گفت و دستش رو سمت باسن پسر برد.
سوهو با حس گرمی دست مرد روی باسنش چشم هاش گرد شد
-یا منحرف حرومزاده داری چه غلطی میکنی
سعی کرد خودش رو تکون بده اما کریس چنگی به باسنش زد و محکم تر به دیوار فشارش داد.
-نگران نباش،علاقه ای به دستمالی دزدها ندارم،دارم چک میکنم ببینم کیفم پیشته یا نه
کریس با پوزخند گفت و دستش رو از جیب پشتی شلوار سوهو بیرون آورد.
جلو روهم چک کرد اما هیج اثری از کیفش نبود.
-هی عوضی کیفت اینجا نیست،همون روز ردش کردم
سوهو از دیوار فاصله گرفت و با لحن حق به جانبی رو به کریس گفت
-چون چرم اصل بود با قیمت خوبی ازم خریدنش
با نیشخند گفت که باعث شد مرد بزرگتر با عصبانیت یقه اش رو بگیره
-بهتره قبل از اینکه فکت رو خورد کنم بفهمی چی زر میزنی
با دندون های چفت شده گفت و یقه پسر رو ول کرد.
به سمت سالن خونه حرکت کرد.
سوهو با اخم پشت سر مرد حرکت کرد،نمیدونست تو سرش چی میگذره اما هرچی که بود اصلا دوست نداشت توی خونه اش اینجوری سرک بکشه
کریس بعد از اینکه نگاهی به خونه انداخت روی کاناپه نشست و پاهاش رو روی هم انداخت بنظر نمیومد پسرک چیز باارزشی داشته باشه تا با برداشتنش تهدیدش کنه.اون فقط یک دزد بدبخت بود.
-بهت یک روز وقت میدم که کیفم رو برگردونی و به اینجا بیاری
یکی از کارت های کلابش رو روی میز پرت کرد و به چهره پسر زل زد
سوهو دستی به صورتش کشید،اون مرد عقلش رو از دست داده بود؟!
-انگار متوجه نشدی،بهت گفتم کیفت رو فروختم
-به کی؟
-توقع داری از کجا بدونم،یه احمقی از توی خیابون ازم خریدش
سوهو هم روی صندلی روبه‌رو کریس نشست
-هی فکر نمیکنم خریدن یه کیف پول لعنتی دیگه برات خرجی داشته باشه و بنظر هم پولدار میای پس بهتره دست از سرم برداری،اگه هم پولشو میخوای فعلا ندارم که بهت بدم هروقت جور کردم میارمش برات
و به کارت روی میز اشاره کرد
-چقدر فروختیش؟
کریس با خونسردی پرسید و سیگار جدیدی از پاکت بیرون آورد و میون لبهاش گذاشت
-هیجده هزار وون
-احمق
با شنیدن حرف کریس اخمی کرد
-اون کیف یک میلیون وون می ارزید
سوهو با شنیدن قیمت واقعی کیف فاکی زیرلب گفت،لعنت باید میدونست اون احمق داره سرش رو کلاه میزاره
خواست چیزی بگه اما قبل از اینکه دهنش رو باز کنه در خونه بشدت بصدا دراومد.
سوهو با عجله و دستپاچه به سمت چشمی در رفت تا ببینه کیه
نه نه نه گه توش،اون ها دونفر از طلبکاراش بودن که قرار بود چندماه پیش پولشون رو برگردونه.
-آشغال عوضی،کیم سوهو میدونم اون تویی در و باز کن وگرنه در رو میشکنم
سوهو با عجله به سمت اتاقش رفت و وسایل هایی که لازمش داشت رو توی کوله پشتیش ریخت.
بعد از اینکه وسایل هاش رو برداشت از اتاق بیرون زد
اما با دیدن صحنه روبه‌رو سرجاش خشک شد
اون مرد رو کلا فراموش کرده بود و اون لعنتی داشت در جهنم رو براش باز میکرد.
سعی کرد با حرکات بهش نشون بده اینکارو نکنه اما کریس با نیشخندی که گوشه لبهاش بود در رو باز کرد و دستگیره رو فشار داد.
سوهو انگشت فاکش رو با حرص براش بالا گرفت،دیگه هیچ راه فراری نداشت.
کیفش رو گوشه ای پرت کرد و خودش رو برای کتک حسابی آماده کرد
و همونطور که حدس میزد اون دو نفر به محض دیدنش به سمتش حمله ور شد و شروع کردن به کتک زدنش
کریس به گوشه ای تکیه داد بود و همونطور که سیگارش رو می‌کشید به کتک خوردن پسر نگاه میکرد
-لعنت بهت هرزه قرار بود سه ماه پیش پولی که رئیس بهت قرض داده رو بیاری،هیچ میدونی چقدر عصبانیه ها؟! قبر خودت رو کندی بچه
یکی از مرد ها بهش گفت و لگد محکمی به شمکش زد که باعث شد سوهو ناله بلندی بکنه.
به سختی خودش رو کمی بالا کشید و خون توی دهنش رو تف کرد.
میخواست ازشون وقت بیشتری بگیره اما قبل از اینکه به حرف بیاد یکی از اون نوچه ها به سمتش اسلحه گرفت
و تازه فهمید که ایندفعه قضیه جدی و قرار به اون دنیا سفر کنه.
-متأسفم مرد،اما هیچ راهی برامون نذاشتی و این دستور مستقیم رئیس
سوهو آب دهنش رو قورت داد و نگاهش رو سمت کریس چرخوند و بهش خیره شد.
-حرومزاده عوضی نمیخوای بهم کمک کنی؟ دارن یک نفر رو جلوت میکشن
با حرف سوهو توجه اون دو مرد هم به سمت کریس جلب شد
-تو دیگه کدوم خری هستی؟
یکی از مردها با اخم رو به کریس پرسید.
کریس بدون اینکه جواب بده خیلی خونسرد سیگار‌ش رو کف زمین پرت کرد و با پا لهش کرد و دودش رو آروم به بیرون فرستاد
-ترجیح میدم سکوت کنم و از این صحنه لذت ببرم
کریس با نیشخند رو به سوهو گفت و دستهاش رو وارد جیبش کرد
"آشغال" سوهو زیرلب گفت و حالا روی دوپاش ایستاده بود
-اگه بهم کمک کنی،کیفت رو برمیگردونم
سوهو به آخرین ریسمان هم چنگ زد تا خودش رو از این وضعیت نجات بده
-هردمون میدونیم که یک پیشنهاد توخالیه چون تو حتی نمیدونی به کی فروختیش مگه نه؟
-م..میدونم پیش کیه،بهت دروغ گفتم
کریس با شنیدن حرف پسر اخمی کرد،اون بچه زیادی دروغ میگفت و این اصلا به نفعش نبود اما اون کیف براش ارزش زیادی داشت و باید دوباره پسش میگرفت
-هی،زودتر بزن به چاک اگه توهم نمیخوای بمیری،این قضیه به تو مربوط نیست
یکی از مردها که از مکالمه این دو خسته شده بود رو به کریس گفت و اسلحه رو به سمتش گرفت.
سوهو با چشم هایی ملتمس به کریس خیره شد.
-چقدر بدهکاره
یکی از مردها پوزخندی بهش زد
-عقلت رو از دست دادی؟ فکر میکنی میتونی حسابش رو صاف کنی؟ اون موش عوضی پنج میلیون وون به رئیس بدهکار
کریس بی تفاوت،دستش رو سمت کیف پول جدیدش برد و دسته چکی بیرون کشید.
مبلغ رو نوشت و سمت یکی از مردها پرتش کرد
-فکر کنم حالا دیگه این قضیه تموم پس بهتره بزنید به چاک
سوهو با چشم های گرد به کاغذی که دست اون نوچه ها بود نگاهی انداخت
اون مرد الان پنج میلیون فاکینگ وون رو به راحتی آب خوردن بهشون داده بود؟!
یکی از مردها بعد از مطمئن شدن از اینکه اون چک معتبره اون رو وارد جیبش کرد و اسلحه اش رو هم پشت کمرش گذاشت
-ایندفعه رو شانس آوردی،اما دفعه بعد انقدر خوش شانس نیستی کیم سوهو
با نیشخند بهش گفت و به سمت در خروج به راه افتادن.
سوهو که هنوز نمیتونست اتفاقاتی که الان افتاده بود رو هضم کنه لنگ لنگان سمت نزدیکترین مبل رفت و خود‌ش و انداخت رو‌ش.
لعنت تمام صورتش متورم شده بود و درد می‌کرد.
-همونطور که بهت گفتم تا فردا کیف رو میاری به اون آدرسی که روی کارته و اگه بخوای زرنگ بازی در بیاری مطمئن باش کاری میکنم که دعا کنی به دست همین دو احمق کشته میشدی
کریس با جدیت بهش گفت و بعد هم از خونه خارج شد.
داشت به سمت موتورش میرفت که موبایلش شروع به زنگ خوردن کرد با دیدنش شماره اخمی کرد و برای هزارمین بار تماس رو رد کرد.
معلوم نبود اون عوضی کی میخواست دست از سرش برداره.
با عصبانیت موتور رو روشن کرد و راه افتاد.


Wildest DreamTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon