part (116)

243 63 4
                                    


با اکراه به سمتش رفت
-بله
-بیا میخوام با یکی از دوست های شیوون آشنات کنم
پارک با جدیت گفت و به سمت ورودی سالن حرکت کرد،بکهیون کلافه فحشی زیرلب به پیرمرد و شیوون و دوستش داد و به سمت سالن راه افتاد و چانیول رو دید که داره به همون سمت میاد.
لعنت وقتش الکی داشت هدر میرفت.
با چهره ای که هیچ هم مشتاق نبود وارد سالن شد اول نگاهش سمت شیوون رفت و بعد مرد کنارش
اما با دیدن مرد کنارش اخمی کرد
اون درست میدید؟! همین رو کم داشت فقط
اون کسی که کنار شیوون نشسته بود همون مرد توی کشتی بود که بهش پیله کرده بود.
و چانیول هم هشدار داده بود که ازش دور باشه.
با یادآوری این موضوع سمت چانیول چرخید،مشخص بود که اون هم از دیدن مرد کمی جا خورده و اخم ریزی میون ابروهاش نشسته بود.
به اجبار مجبور شد لبخند مصنوعی بزنه و دست مرد رو بگیره.
و بعد به سمت چانیول حرکت و کنارش روی مبل نشست.
-چانیول فکر کنم باید با آقای جئون‌ آشنا شده باشی،ایشون یکی از سرمایه گذاران بزرگ چندسال اخیر هستند
پارک رو به نوه بزرگش گفت و دوباره پیپش رو از روی میز برداشت
-آه بله،آخرین بار توی مهمونی ویلیام باهم ملاقات کردیم درسته؟
جئون با لبخند تأیید کرد و گفتگو رو ادامه داد.
بکهیون که اصلا مشتاق بنظر نمیرسید اخمی کرد و به گلدون روی میز روبه‌روش خیره شد.
باید به یک بهونه ای خودش رو بیرون میکشید.
آهی کشید و به فکر فرو رفت اما با احساس چیزی روی دستش به پایین خیره شد.
با تعجب سرش رو بالا آورد و به چانیول خیره شد.
اون لعنتی چرا دستهاش رو روی دستهای بکهیون گذاشته بود؟!
چانیول کمی به پسر نزدیکتر شد
-اگه بخوای با همین قیافه مسخره ات بهم نگاه کنی کل این مدتی که نقش بازی میکردی دود میشه و به باد میره
چانیول با لبخند ملیحی گفت و دوباره حواسش رو به مقابلش داد
چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که با بوسه آروم بکهیون روی گونه اش،با شوک به سمت پسر کوچیکتر برگشت.
-بهتره خودت رو کنترل کنی،فقط یک بوسه ساده بود مگه نه؟!
بکهیون با لبخند دندون نمایی گفت و بعد از فشردن دست چانیول از جاش بلند شد،به هرحال اون هم بعضی مواقع بلد بود بازی رو به نفع خودش عوض کنه.
-با اجازه اتون آقایون
سری براشون تکون داد و از سالن خارج شد،نفس عمیقی کشید
به اطرافش نگاهی انداخت وقتی حضور کسی رو ندید با عجله به سمت اتاقش حرکت کرد،موبایلش رو بیرون آورد و همون شماره ای که کیونگسو قبلا بهش پیام داده بود رو گرفت.
هرچقدر که صبر کرد کیونگسو جواب نداد و کم کم داشت کلافه میشد.
"گه توش" بلند فحش داد و برای آخرین بار شماره کیونگسو رو گرفت و بازهم جوابی دریافت نکرد.
بیخیال زنگ زدن شد و براش مسیجی فرستاد.
و تمام تاریخچه تماس و پیام هاش به علاوه شماره کیونگسو رو پاک کرد.
میخواست موبایلش رو روی عسلی بزاره که با لرزش کوتاهی سریع اون رو برداشت.
احتمالا کیونگسو بود و جوابش رو داشت میداد.
اما با دیدن فیلم چند دقیقه ای که براش فرستادن اخمی کرد
کیونگسو چرا باید براش فیلم میفرستاد؟!
صبر کرد تا فیلم کامل لود بشه و بعد پلی اش کرد.
بدنش از چیزی که داشت میدید خشکش زد،ضربان قلبش بالا رفته بود و دستهاش شروع به لرزیدن کرد.
باورش نمیشد چی داشت میدید،آب دهنش رو به سختی قورت داد.
و فیلم رو استاپ کرد،و آشفته موهاش رو بالا داد
نه نه چطور ممکن بود یکی تو اون اتاق لعنتی دوربین کار گذاشته باشه.
توی فیلم چهره خودش و چانیول کاملا واضح بود،و هیچ جوره نمیشد انکارش کرد.
فاک باید میدونستن که اون کوفتی که توی نوشیدنی چانیول ریختن الکی نبوده.
هنوز باورش نمیشد یکی دوربین لعنتی توی اتاق کشتی جاسازی کرده بود و فیلم سکس اونو چانیول رو ضبط کرده.
تنها شانسی که آورده بودن این بود که ویدئو هیچ صدایی نداشت.
یعنی دوربینشون انقدر هم پیشرفته نبوده اما بازهم نمیشد همچین فاجعه ای رو نادیده گرفت.
با لرزش دوباره موبایل،سریع بهش نگاه انداخت
"فرداشب ساعت 9،ساختمون نیمه‌کار مودام،اگه کسی به غیر خودت از این باخبر بشه مخصوصا همسرت،مطمئن باش ويدئو هرجا که تصورش رو بکنی پخش میشه"
با بازشدن در موبایلش رو خاموش کرد و توی جیبش گذاشت
و نیم نگاهی به چانیول انداخت و سریع نگاهش رو گرفت.
احساس میکرد از شدت خشم و استرس میخواد بالا بیاره.
سرش درد گرفته بود و مغزش دیگه بیشتر از این نمیتونست فشار چیزهای مختلف رو تحمل کنه.
چانیول به چهره بکهیون دقت کرد،انگار اون پسر کمی مضطرب بنظر میومد و رنگش پریده بود.
با اخم به گره کراواتش رو شل و کتش رو درآورد
شاید بخاطر این ترسیده بود که فکر میکرد برای اون بوسه قراره باهاش دعوا کنه.اما اینهمه واکنش زیادی نبود؟! یعنی تا این حد اون پسر رو ترسونده بود!
دوباره نیم نگاهی بهش انداخت و به سمت کلوزت رفت
بعد از اینکه کت و شلوارش رو با لباس راحتی خاکستری رنگی عوض کرد دوباره بیرون رفت.
و در کمال تعجب دید که بکهیون میخواد بخوابه،اون هم انقدر زود!.
تبلتش رو از روی میز برداشت و روی تخت رفت و با فاصله از بکهیون مشغول به کار شد.
باید یک راهی برای ضررهایی که به شرکت وارد شده بود پیدا میکرد.
دیر یا زود گندش در میومد و باید قبل از اینکه بقیه شرکاشون باخبر میشدن این مشکل رو حل میکرد و اونهم به تنهایی چون کای در وضعیتی نبود که بخواد به این موضوعات فکر کنه و مسلما گند میزد و پدربزرگش هم به زودی به انگلیس برمیگشت.
اما لعنت که نمیتونست کامل تمرکز کنه اونهم فقط بخاطر پسر کنارش و اون دوست دردسر سازش.
هنوز نتونسته بود قضیه رن رو هضم کنه و اتفاقات بد پشت سرهم داشت اتفاق میفتاد.
اه فاک هربار که می‌خواست کار کنه فکرش درگیر این مسائل میشد.
کلافه سرش رو چرخوند و ناگهان با بکهیون چشم تو چشم شد.
بکهیون به سمت چانیول چرخیده بود و همونطور که میخواست بخوابه بهش خیره شده بود
چانیول که از این نگاه شوک شده بود کمی ابروهاش بالا رفت
-اگه یک روزی من برای همیشه از اینجا برم چیکار میکنی؟
با سوال ناگهانی بکهیون بیشتر از قبل تعجب شد،این پسر امشب یه مرگش شده بود
-چرا؟ قصد داری این لطف بزرگ رو در حقم انجام بدی؟!
با نیشخند گفت و سری به سوال های بچگونه اش تکون داد
-جواب سوالم رو ندادی
-جوابی به سوال های احمقانه نمیدم
چانیول همونطور که داشت با تبلت کار میکرد گفت
-کسی که ازت خواسته بودم رو پیدا کردی؟
چانیول کلافه نگاهش رو از صفحه جلوش گرفت و به پسر کنارش داد
-امشب زیادی سوال میپرسی،حواست هست؟
بکهیون چشمی از رفتار همیشگی چانیول چرخوند و به سقف خیره شد
اون احمق فقط بلد بود دعوا راه بندازه.
فحشی تو دلش به خودش فرستاد،تمام این اتفاقات تقصیر خودش بود.اگه اونشب توی کشتی لعنتی ادای قهرمان هارو در نمیورد و پیشنهاد سکس نمیداد الان توی همچین شرایط مضخرفی گیر نکرده بود.
حتی نمیدونست فردا قراره چه بلایی سرش بیاد.
هرچی که هست اصلا خوب نیست اونهم بعد تلاش هایی که برای کشتنش کرده بودن.
کلافه آهی کشید و سعی کرد به افکارش نظم بده.
خیلی واضح بهش گفته بودن که درباره این قرار و فیلم با کسی صحبت نکته پس نمیتونست ریسک بکنه و به کسی بگه.
اما هرجور شده بود خودش رو باید به اون قرار میرسوند تا بالأخره بفهمه پشت تمام این قضایا کیه.
چشمهاش رو بست و سعی کرد کمی بخوابه،هرچند بعید بنظر میومد اما باید برای فردا انرژی کافی میداشت چون معلوم نبود چی در انتظارشه.


Wildest DreamDonde viven las historias. Descúbrelo ahora