*ادیت نشده*
با دوست بابام تماس گرفتم و ازش خواستم کلید و کارت ورود به مجتمع رو با راننده برام بفرسته
رو کاناپه نشسته بودم و موهای ارمیارو نوازش میکردم که گفت:
+تئو
_جانم
+دلم واسه دینو تنگ شده:(
_اوم...جای خالیش حس میشه
اگه الان اینجا بود نمیتونستم انقدر راحت بغلت کنم
مطمئن باش پیش الیزا بهش بد نمیگذره
اونو با خودش برد چون میخواست ما دوتایی تنها باشیم
اما....
اگه واقعا دلت تنگ شده و می خوای که برش گردونه بهش زنگ میزنم تا همین الان بیارتش
ارمیا سریع سرشو به دو طرف تکون داد:
+نه...کنار تو...
اونم تنهایی...
یه چیز دیگست
شیطون موهاشو بهم ریختم و گفتم:
_اوهوم...
کنار من...
هارد بفاک رفتن...
معلومه که....
یه چیز دیگست
ریز خندید و با مشت به سینم کوبید که دستشو تو دستم گرفتم و بوسیدم:
+خیلی اینو داری تکرار می کنیا...
هوس کردم خودم یه بار بفاکت بدم
_اممم...اگه واقعا می خوایش من حاضرم به خاطر تو انجامش بدم
خودشو بالا کشید و دستاشو دور گردنم حلقه کرد:
+مرسی عشقم که انقدر برات با ارزشم
ولی...تو یه تاپ جذابی ...
و این جذابیتات فقط واسه منه هوم؟
_اره بیبی
من واسه تو یه تاپ جذابم که هر بار هارد....
لباشو رو لبام کوبید و نزاشت حرفمو ادامه بدم
می دونستم هنوز یکم از اینکه انقدر واضح راجبش حرف بزنم خجالت میکشه
عمیق از لباش کام گرفتم و بوسیدمش
که گوشیم زنگ خورد
لباشو با صدای شهوتناکی از لبام جدا کرد:
+جواب بده
_اوکی_سلام بابا
ارمیا لباشو رو گردنم گذاشت و شروع کرد به مکیدن
*تئو راننده ی جکسون میره مجتمع و منتظر میمونه
ارمیا زبونشو رو سیب گلوم کشید که لبامو رو هم فشار دادم تا صدای نالمو نشنوه
_ممنون بابا
*ارمیا حالش خوبه؟
_آره....
ارمیا چنگی به دیکم زد که فاکی زیر لب گفتم:
_عالیه
*نفس نفس میزنی چیزی شده؟
_ن...نه....دو دقیقه اروم بشین
*تئو با کی داری حرف میزنی؟
با حواس پرتی جواب دادم:
_با ارمیا
*اوه
من دیگه قطع می کنم
_اوکی....بای
*بای
به ارمیا که با لباش رو گودی گردنم کیس مارک میزاشت نگاه کردم:
_فک کنم فهمید داشتی چکار می کردی
از گردن تا روی لبامو زبون زد و زمزمه کرد:
+اونا واسه همین کارا خونه رو خالی کردن...هوم؟
بعد دکمه شلوارمو باز کرد و دیکمو مالید:
+کمرتو بلند کن عشقم
شلوار و باکسرمو تا زانوهام پایین کشید و شلوار و باکسر خودشم دراورد
باسنشو رو دیک لختم گذاشت و دیک هارد شدم لای رونای سفیدش رفت
دستاشو رو شونم گذاشت و خودشو بالا پایین کرد
که بلند اه کشیدم و لبامو رو لباش کوبیدم
به باسنش چنگ زدم و لپای باسنشو از هم باز کردم
انگشتمو دورانی دور سوراخش کشیدم
هیس بلندی کشید که تو دهنم خفه شد:
_بیبیم هوس به فاک رفتن کرده
تند تر بالا پایین شد و روناش از پریکام خودم و خودش برق میزد:
+به فاک رفتن؟....امممم....اره
هوس کردم کینگ سایزتو تو خودم حس کنم
نیشخندی زدم و با لبام مهر مالکیتمو رو گردنش پررنگ تر کردم:
_عاشق وقتایی ام ....که انقدر .....کثیف حرف میزنی
لباشو غنچه کرد پاهاشو بیشتر به هم چسبوند که نالیدم:
_فاک ارمیا....فاک یو
دستاشو تو موهام فرو برد :
+آههه...همینه....تو منو به فاک میدی....چه حسی...داری؟
_لعنتی ....من اون سوراخ تنگتو به فاک میدم
حرکتاشو تند کرد که با یخ زدن نوک انگشتام فهمیدم نزدیکه که به کام برسم اما با کاری که کرد تیر کشیدن کمرمو حس کردم....
_چرا...وایسادی؟
دستشو دور گردنم حلقه کرد و دستامو رو باسنش گذاشت:
+از هم بازشون کن
لپای باسنشو از هم فاصله دادم که دیکمو رو سوراخش تنظیم کرد و اروم اروم روش نشست
جیغ خفه ای کشید
+لعنت...چرا هر بار گنده تر میشه؟
_آهه...هر بار گنده تر نمیشه سوراخ توئه که هی تنگ میشه
بعد محکم داخلش کوبیدم و جیغی از لذت کشید و سرشو تو گردنم مخفی کرد
کمرشو گرفتم و شروع کردم اروم اروم ضربه زدن به پروستاتش
به دیک هاردش نگاه کردم که پریکام ترشح میکرد
چشماش از لذت خیس شده بود و با هر ضربم به خودش میلرزید
+اههه...تئو...معرکست
فاک....لذت خالصه
محکم تر ضربه زدم که از لذت به هق هق افتاد:
+نمیتونم وزنمو تحمل کنم
آهههه....تئووو
لبامو رو لباش گذاشتم و زبونشو مکیدم
وزنشو رو خودم انداختم و ادامه دادم:
_لعنتی...فاک به سوراخ تنگت
+ت....تئوو
ن....نزدیکم
بدون اینکه عضومو دربیارم چرخوندمش و انداختمش رو کاناپه
نیپلشو مکیدم و اون یکی رو بین دوتا انگشتم فشار دادم که هق زد
با حرکت جریان خون به طرف پایین تنم دیکمو بیرون کشیدم
عضوشو تو دهنم بردم که با چند تا حرکت به کام رسید و با فشار تو دهنم خالی شد
+اههه
دیکمو تو دستم گرفتم و مالیدمش:
_اههه...ک...کجا؟
+دهنم
دهنشو باز کرد که کامم رو لبای صورتیش خالی شد
_با یه درتی کیس چطوری بیبی بوی؟
بازومو کشید که افتادم روش و لباشو رو لبام گذاشت
یه بوسه خیس فرنچ
عقب کشیدم و ریز خندیدم:
_خریدمون دیر شد:)
اممم خفه ای گفت
با دستمال کاغذی لای روناشو تمیز کردم
که یه دستمال برداشت و گوشه لبم کشید
+کامم رو لبت مونده بود
_سکسی بوی خودمی
به باسنش اسپنک زدم که اه کوتاهی کشید
_بازم می خوای؟
که اروم گفت:
+همیشه میخوامش...ولی الان باید بریم خرید
اگه یه راند دیگه بریم خیلی دیر میشه
پاهاشو از هم فاصله دادم که به کمرم کوبید:
+اونجوری نگام نکن...از خجالت اب میشم
_اخه انصافا خودت ببین
ارمیا
انگار نه انگار چندین بار سکس داشتی
تنگ تنگه
بعد انگشت فاکمو فشار دادم که به سختی واردش شد
+فاااکککک....درش بیار ....در ضمن...
یه چشمک ریز زد و دستمو گرفت و از خودش جدا کرد:
+من اینم دیگه
_اوهوم تو مال منی
بلند شو شلوارتو بپوش تا بریم
بعد از اینکه حاضر شدیم
دو تا لیوان شیر موز ریختم و یکیش رو به ارمیا دادم
بوسه ای روی لبام گذاشت و با حرفش لبخند محوی زدم:
+ممنون همسر جذابم
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
+اممم...تئو میشه مراسم تو باغ باشه؟
_اره عزیزم چرا که نه
+باشه پس هماهنگ کن
YOU ARE READING
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐