sex💦🙈😻

7.7K 157 12
                                    

میک محکمی به لبش زدم و سرمو ازش فاصله دادم
دستامو رو نقطه به نقطه ی بدنش می کشیدم و با چشمای خمارم بهش نگاه میکردم
لبمو به دندون گرفتم و با ی آه نمایشی تو صورت تئو لبام و رو پوست گردنش گذاشتم و مکیدم
که دستاشو تو موهام چنگ کرد:
+ بیبی هات من
زبونمو از بین لبام رو پوست گردنش کشیدم و خیس بوسیدمش و گاز ریزی ازش گرفتم
که آخ آرومی گفت ریز خندیدم که سرمو به خودش فشار داد و گفت:
+ نخند دیوث داری بدجوری هاتم می کنی و اینو میدونی که باید منتظر عواقب کارتم باشی؟
دستامو دو طرف صورتش گذاشتم و با شیطنت همونطور که دستمو به سمت دیکش میبردم گفتم:
_اووووم من دیوونه اون عواقب کارمم وقتی تو باهام انجامش بدی
و چشمام و و خمار و سکسی کردم و دیکش و مالیدم که لباشو رو لبام کوبید و بی‌طاقت بوسید حرصی می بوسید و میک می زد
جامونو عوض کرد و من و زیر خودش کشید
سرشو تو گودی گردنم فرو برد و شروع کرد به ریز بوسیدن لعنتی نقطه به نقطه ی حساس بدنمو می شناخت و لمسشون می کرد
با گاز ریزی که از گردنم گرفت نتونستم تحمل کنم و با بی طاقتی به بازوی لختش چنگ زدم و آه بلندی کشیدم
که لباش و به لاله گوشم چسبوند و با ی لحن هات و سکسی گفت:
+ عاشق وقتایی ام که با بی تابی زیرم ناله می کنی و من همه بدنتو به خوبی می‌شناسم
با عشق نگاش کردم و موهاشو نوازش کردم سرمو جلو بردم و لبامو رو سیب گلوش گذاشتم و خیس بوسیدمش که لعنتی زیر لب گفت و پهلومو چنگ زد
آروم زمزمه کردم:
منم عاشق وقتایی ام که میبینم با هر حرکتم میتونم این لبهای برجستتو واسه آه کشیدن از هم باز کنم
و لبش و لیس زدم
+ ارمیا
همونطور که انگشتام و رو سینه لختش میکشیدم
با زبونم لبامو خیس کردم و گفتم:
_ جان ارمیا
دستمو از مایوش رد کردم و دیکشو تو دستم گرفتم که آه خفه ای کشید شروع کردم به عقب جلو کردنش که با گفتن:
توله چوب خطت داره پر میشه
شونمو گاز گرفت آه کوتاهی کشیدم که خودش رو کمی ازم فاصله دارد و به بدنم که هنوز کبودیای سکس قبلیمون روش بود نگاه کرد
زیر لب گفت :
همه رو پررنگ و تازه می کنم
که لبخندی رو لبم اومد
اومد جلو پاهامو جمع کردم که به باسنم چنگی زد و گفت:
+ میخوامش
که با شیطنت قهقه ای زدم :
_عشقم، همه ی وجودم مال توئه ...
که با گازی که از گردنم گرفت حرفم نصفه موند و در ازاش اخ بلندی گفتم
شروع کرد کله گردن و سینه و حتی پهلوم و گاز گرفتن و کیس مارک زدن
به نفس نفس افتاده بودم و صدای آه و نالم حتی واسه یه لحظه هم قطع نمی‌شد
که دستش و رو مایوم گذاشت و از پام در اوردش و ی گوشه پرتش کردم
باسنمو چنگ زد و اسپنک محکمی روش کوبید که صدای پر لذتم با آهی از گلوم خارج شد
دمر خوابوندم و لپ باسنمو به دندون گرفت و گازش گرفت
که فکر کنم کبود شد و بعد صدای پر لذتش و شنیدم که گفت:
+ این باسن سفید فقط جای هیکی های منو کم داشت برم گردوند و پاهامو ازهم‌ فاصله داد و شروع کرد به خوردن قسمت داخلی رونام لعنتی رو این قسمت خیلی حساس بودم
با اولین برخورد زبانوش آه عمیقی کشیدم و کمرم و از تخت فاصله دادم
_آهههه... لعنتی....آههههه....تئووو
که با میکی که زد کمرم و محکم به تخت کوبیدم دیکم سفت سفت شده بود که تئو دستش و دورش حلقه کرد و شروع کرد به حرکت دادن که با آهی که کشیدم
گفت:
اوه... خیلی هاتی بیبی چیزی میخوای ؟
_اوووم....آهههه...دیکتو می خوام....
چشماش برق زد و گفت :
می خوای باهاش چکار کنی؟
که حرصی گفتم :
می خوام باهاش نقاشی بکشم... آخه خوب ...لعنتی می خوام تو سوراخم حسش کنم
که بلند قهقه زد و مایوشو دراورد
در ساکشو باز کرد و ی لوب دراورد و رو انگشتاش ریخت و رو سوراخ باسنم گذاشت و اولین انگشتش و اروم هول داد که آهی کشیدم و تئو نالید:
هر دفعه تنگ تر از قبل می شی بیب
و انگشت دوم و هم هول داد کمرم یکم تیر کشید و آخ آرومی گفتم
میخواستم ی کاری انجام بدم
_تئو...آهههه
+ جانم بیب
_می خوام...اوووم....میخوام...آهههه....روش بشینم
چشماش پر از خواستن شد اما لب زد:
+نه عزیزم ...اونجوری کمر درد میگیره
_تئو...آههه....می خوام
همونطور که انگشتاشو تو باسنم می کوبید
لب زد:
+اوم باشه....ولی...لعنتی تو زیادی تنگی...اذیت میشی
نق زدم:
....نمیشم...آههه
+باشه
انگشتاشو از سوراخم درآورد و به دیک خودش و سوراخم لوب و روان کننده زد
براید استایل بغلم کرد و به سمت ی اتاق رفت و منو رو تخت گذاشت آروم بلند شدم و تئو رو رو تخت خوابوندمش و رفتم روش
پاهامو دو طرف بدنش گذاشتم و دیکشو تو دستم گرفتم و رو سوراخ باسنم تنظیم کردم
آروم آروم روش نشستم که آه غلیظی از دهن من و تئو خارج شد
کمرم تیر می کشید اما لذتش خیلی بیشتر بود
کمرمو گرفت و بهم کمک کرد تا کامل روش بشینم وقتی کامل واردم شد
یکم خودشو بالا کشید و رو لبامو بوسید
اوووف لعنتی خیلی دراز بود می تونستم بگم تو شکمم حسش می کردم
آروم آروم شروع کردم به حرکت کردن که آهه خفه ای کشید
حرکاتمو سریع تر کردم
صدای آه و ناله های من و تئو توکل اتاق پیچیده بود به صدای برخورد بدنامون
تو همین فکرا بودم که دیکش به پروستاتم خورد و از لذت آه غلیظی کشیدم که کمرم و گرفت و خودش شروع کرد به ضربه زدن
بعد از چند دقیقه که فقط صدای حرفای کثیف اما عاشقانه تئو و آهامون شنیده می‌شد
حس کردم نزدیکه ک ب کام برسم
که تا از حالت چهرم متوجه شد و چند تا ضربه محکم تو سوراخم کوبید
که کانم رو سینش خالی شد
بی حال شده بودم
اما کمرمو گرفت و محکم تو سوراخم کوبید
بعد از حدودا ی دقیقه دیکشو از تو سوراخم دراورد که به سمتش رفتم و شروع کردم به عقب جلو کردنش که آبش با شدت رو صورتم پاشید
خندیدم و کامش و که رو لبام ریخته بود لیس زدم و لباشو بوسیدم
نمیدونم چقدر عشق بازی کردیم ولی هنوز مستی رابطمون نپریده بود:)


به تئو که کنارم نفس نفس میزد نگاه کردم و آروم پیشونیشو بوسیدم


ارمیا_مرسی عزیزدلم مثل همیشه عالی بود


که هومی گفت و خودشو عقب کشید تا کنارش جا بشم


تو بغلش خزیدم و سرمو تو گردنه کبودش


کردم


شاید الان دیگه هیچ کس نمیتونست ازمون آرامشو بگیره

♡♡♡♡♡♡

هووووم اینم از اسمات این قسمت 💦
نظرتون و راجبش بگید😁
پوزیشن و مدل خاصی از رابطه اگه مدنظرتون بود
حتمااااا بگید😆🙈

رمان تا اینجا چطور بوده؟🤔

𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora