تئو:
با حس نور آفتاب رو صورتم چشمامو باز کردم و وقتی ارمیا رو دیدم که چجوری بهم چسبیده و سرشو رو سینم گذاشته لبام به لبخندی باز شد
گونشو نوازش کردم و انگشتمو به مژه های پرپشتش رسوندم که اخماش تو هم رفت و تکون خورد و صورتشو به سینم مالید
از دیشب بعد سکسمون لخت تو بغلم خوابیده بود و بهتر بود زود تر حموم کنه و دوش بگیره تا مریض نشه
_ارمیا
بیدارشو باید بریم حموم عزیزمریز تکون خورد و چشماشو باز کرد
+صبح بخیر تئو
بعد خودشو بالا کشید و روی لبامو بوسید
_صبح اولین روز زندگی مشترکمون بخیر
لباش با لبخندی کش اومد و چشماش برق زد
+روز اولی که ریچارد دوچرخمو داغون کرد و تو اومدی ...
فکرشم نمیکردم ی روز با این وضعیت تو بغلت باشمبعد به لخت بودن دوتامون اشاره کرد و تند بلند شد که آخ بلندی گفت و بدون مکث رو زمین نشست
نگران به طرفش رفتم و کنارش نشستم
_چی شد؟درد داری؟
صورتش از درد تو هم رفته بود و نفسش بالا نمی اومد
+نه عزیزم
درد ندارم ولی یجوریه....
تیر میکشه انگاریزیر لب گفت و نگاهشو ازم دزدید
یه دستمو زیر زانوهاش انداختم و بلندش کردم و رو تخت گذاشتم
دستمو زیر چونش گذاشتم و مجبورش کردم بهم نگاه کنه
_می دونی که من و تو الان دیگه دوتا پسر نیستیم که همو دوست دارن و رل زدن
من و تو الان یه زندگی مشترک داریم پس خجالت کشیدن توش معنایی نداره
الانم بشین اینجا تا وان رو پر از آبگرم کنمبا حرفام لبخندی زد و لباشو به لبام رسوند
+چشم مستر لجباز
بعد دستاشو که رو روتختی دورش مشت شده بود ازاد کرد و از روی بدنش سر خورد و افتاد
_افرین بیبی
با شیطنت گفتم و به طرف حموم رفتم که با اعتراض اسممو صدا زد
+تئووو
بعد از اینکه وان پر شد به اتاق برگشتم و دیدم ارمیا همونجوری نشسته و با انگشتاش بازی میکنه
اروم بغلش کردم که سرشو به سینم چسبوند
اونو تو وان گذاشتم که آهی از درد کشید و بازم صورتش تو هم رفت
خودمم پشتش نشستم و شامپو رو برداشتم و تو آب وان ریختم
با حرفی که زد عصبی شدم و اخمام تو هم رفت
YOU ARE READING
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐