*ادیت نشده*
خب من خیلیییییی متاسفم که یک ماه و چند روز آپ نکردم....
راستش یه مشکلی پیش اومده بود و طول کشید تا خودمو جمع کنم
پس....
ببخشید
👬🏻💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍💍👬🏻
روز مراسم ازدواجمون بود و ارمیا از صبح با استرس طول اتاق و میرفت وبرمیگشت-عزیزم...استرس نداشته باش
اومد سمتمو محکم بغلم کرد
+دست خودم نیست...دوست داشتم خانوادم اینجا باشن
-اروم باشو سعی کن به هیچی بجز خودمون فکر نکنی
+چشم
چند دقیقه گذشت که بابا اومد دنبال ارمیا و ازش خواست با هم برن اتاق میکاپ و آماده بشن
قبل اینکه از در بره بیرون بازوشو گرفتم و بدون اینکه از بابام خجالت بکشم لبامو گذاشتم رو لباشو عمیق بوسیدمش
چنگی به تیشرتم زد و با میک کوتاهی ازم جدا شد و بدون اینکه بهم نگاه کنه دوید بیرون
بابا با خنده بهم نگاه کرد و ازم خواست اذیتش نکنمدوست داشتم مراسممون با بقیه ازدواجای مسیحی تفاوت داشته باشه واسه همین گفتم من و ارمیا همراه نداریم
دوست نداشتم ارمیام احساس تنهایی کنه
که بابام مخالفت کرد و بهم گفت که مادرت کنار تو میمونه و منم کنار ارمیا
راستش...
خیلی خوشحال شدم
خوشحال از اینکه خانوادم انقدر ارمیا رو دوست دارن و احساساتش براشون مهمهنفس عمیقی کشیدم و استایلیست بعد از مرتب کردن موهام و فرم دادن بهشون بهم گفت که میتونم برم و لباسامو بپوشم
دلهره داشتم
طبیعیه دیگه نه؟
همه تو مراسم ازدواجشون دلهره دارن
یه استرس خاص
من ارمیا رو می پرستیدم و سلول به سلول بدنشو میخواستم
ما یک روحیم در دو بدنبعد از پوشیدن کت و شلوارم لبخند جذابی به خودم تو آینه زدم
چند نفر از استایلیست ها اومدن و هرکدومشون عطر مخصوصی رو روی بدنم اسپری میکردن
هوممم
بوشونو دوست دارم
کاش ارمیا هم دوست داشته باشههمراه مامان به طرف جایگاه رفتم و منتظر شدم تا بیاد
همیشه لحظه ها انقدر دیر میگذرن؟
اگه نه
پس چرا الان هر ثانیش واسم چند ساله؟
از دور دیدمش
اون داشت میومد
حس میکردم زیبا شده
اوه اصلاح میکنم
اون همیشه زیبا بود....الان زیبا تر از همیشه ست
با دیدنش تو اون کت و شلوار لبخند محوی رو لبام نشست
دستشو تو دست پدرم گذاشته بود و چشماش از ذوق برق میزدنوقتی به خودم اومدم اون رو به روم وایساده بود و من تو چشماش زل زده بودم
با صدای مرد روحانی به خودم اومدم و عذر خواهی کردم
شروع کرد به خوندن سوگند نامه*ما در پیشگاه خداوند جمع شده ایم.....
*نهادی ست که از طرف خدا توسط مسیح و کلیسا.....
YOU ARE READING
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐