Vote please :)
🏳️🌈💜
به کلبه ی بزرگ تو جنگل رسیدن و ارمیا دهنش از زیبایی زیاد اونجا باز موند
+تئو...چه خوشگله
تئو خندید و بقیه دوستاشونم از ماشین پیاده شدن
دستشو دور کمرش حلقه کرد و گفت
_از سورپرایزم خوشت اومد؟
+معرکس تئو
مهدیار با بینی چین خورده بهشون اشاره کرد و به شوخی گفت
مهدیار_چه چندش!
و بقیه خندیدن
ارشام و شروین وسایلشو تو کلبه بردن و ارمیا هنوز بیرون رو یه تخته سنگ نشسته بود و به فضای اطراف نگاه می کرد
_چیزی شده عزیزم؟چرا نمیای؟
ارمیا لبخندی زد و خواست برگرده و به تئو که پشت سرش وایساده نگاهی بندازه که بهش اجازه نداده و از پشت صورتشو قاب گرفت و خودش پشتش نشست
+خوبم تئو...خودت که میدونی چقدر عاشق جنگلم...دوس دارم همش بهش نگاه کنم
تئو با حالت بامزه ای اخماشو تو هم کرد و گفت
_هی بیبی...کم کم داره به این چند تا درخت حسودیم میشه ها...
ارمیا خندید و به سینه تئو تکیه داد
+تو نباید خودتو با هیچکس و هیچ چیز مقایسه کنی...میدونی؟
تئو بوسه ای روی موهاش زد و با مهربونی گفت
+اره عزیزم
.
.
بعد از چند دقیقه از پله هایی که اونارو به طبقه بالا میرسوند بالا رفتن و وقتی پسرارو دیدن که رو کاناپه ها لش کردن خندیدنشروین رو کاناپه دراز کشیده بود و ارشامم بسختی خودشو تو بغلش جا داده بود و بدناشون قفل هم بودن
+کاپل کیوتی ان...و البته جذاب
_اوهوم...فک کنم شروین خیلی دوسش داره اونقدر که خب قابل توصیف نیست
+مثل عشق ما به هم؟
با شیطنت پرسید و به هودی تئو چنگ زد
_مثل عشق ما به هم...
و اما مهدیار و اراد...
مهدیار رو کاناپه خوابیده بود و صداهای کمی از اشپزخونه میومد
پس اراد اونجا بود
ارمیا رو به طرف اتاقشون راهنمایی کرد و گفت
_تو استراحت کن ارمیا...من میرم شومینه رو روشن کنم
لبای ارمیا اویزون شدن و نوچی گفت
ارمیا بازم ناز کردن میخواست؟
کی بهتر از تئو ....؟+بوسم کن
YOU ARE READING
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐