نیم ساعتی بود که رسیده بودیم خونه
ولی من همچنان تو گذشته سیر میکردم
خیلی ناراحت بودم که چرا اینجوری رفتار کردم
ولی راه دیگه ای ام نداشتم
یاده حرفه تئو افتادم که گفت به مایک زنگ میزنه
از جام پاشدم و سمت اتاقش راه افتادم
بدونی که در بزنم درو باز کردم
که با دیدن صحنه روبه روم سرمو انداختم پایین
تئو لخت وسط اتاقش بود
!تئو_اینجا آسایش نداریم؟؟
اول دربزن نفله
ارمیا_ببخشید خوب
!!تئو_حالا چته؟
ارمیا_شورت لامصبتو پات کن تا بگم چمه
که قهقه ای زد و گفت
تئو_چقدر لوسی تو ارمیا هرچی من دارم توام داری دیگه
یاده اون روز تو خونمون افتادم
مثله دخترا دستتو گرفتی جلوت
وقتی مطمئن شدم شورتشو پاش کرده
دمپایی مو دراوردم و پرت کردم سمتش که محکم خوردتو سرش
آه و ناله کرد و جلو چشمشو گرفت
نگران رفتم کنارش و گفتم
!!ارمیا_تئو چیشد خوبی؟
که زد زیر خنده
از موهاش گرفتم و پرتش کردم رو تخت
تئو_هوووش چته وحشی
ارمیا_درد ببند گالتو
که با انگشت اشک گوشه چشمشو پاک کرد و گفت
تئو_بنال دیوث
چش غره ای رفتم
ارمیا_زنگ بزن به مایک از آنجلا بپرس
یکم چپ چپ نگام کرد و بعد مثلا شاکی گفت
!!تئو_بی هوا اومدی تو اتاق منو دید زدی بعدم با دمپایی افتادی بجونم موهامو کشیدی که زنگ بزنم به مایک حاله آنجلا رو بپرسم؟؟
لبخنده دندون نمایی زدم
ارمیا_اره دیگه قول دادی
خیلی خونسرد دمپایی از رو زمین برداشت و حمله کرد سمتم
تئو_دیوث با لبخند ژکوند میگه آره
که دستشو گرفتم و با خنده گفتم
ارمیا_منـکه عذرخواهی کردم
بسه دیگه
که از روم پاشد و نشست رو تخت
تئو_به یک شرط زنگ میزنم
سوالی نگاش کردم که ادامه داد
تئو_به شرطی که پاشی شام درست کنی گشنمه
ارمیا_باشه قبول پس الان زنگ بزن
که نیشش کش اومد و گوشیشو از رو میز عسلی برداشت
زنگ زد و گذاشت رو بلندگو
بعد از چندتا بوق مایکل برداشت
مایک_به به سلاممم بر کون گنده خودم
با این حرفش پقی زدم زیر خنده که تئو از پام ویشگون گرفت و گفت
تئو_درده کون گنده
تو هنوز این اخلاق گوهتو کنار نزاشتی
مایک_باشه حالا چرا شاکی میشی
!!پریودی؟؟
دیگه رو تخت پخش شده بودم و فقط میخندیدم
ESTÁS LEYENDO
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐