💙ووت یادتون نره💜
🔵ادیت نشده🔴
💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑💍👑
ماشینو تو حیاط پارک کردم و پیاده شدم تا درو واسش باز کنم
همین که از ماشین پیاده شد براید استایل بغلش کردم که با مشت به بازوم کوبید
_دیوث...ترسیدم
تک خندی کردم و گفتم
+متاسفم
دستاشو دور گردنم حلقه کرد و همونطور که به اطراف نگاه می کرد گفت
_اذیت میشی اینجوری....منو بزار زمین
سرمو با شیطنت به دو طرف تکون دادم
+نگرانم نباش...من حالم خوبه
بعد بوسه ریزی رو گردنش زدم که بدنش شل شد و به کمرم چنگ انداخت
+تو دیوونه کننده ای
به در ورودی که رسیدم بهش گفتم کلیدو از جیبم برداره و در و باز کنه
به خونه نگاهی انداخت و گفت
_کی وقت کردی دکوراسیونش رو عوض کنی؟
همینطور که وارد اسانسور می شدم جواب دادم
+بد شده؟
_نه...دوسش دارم
کوتاه جواب داد
به چهرش نگاه کردم و دیدم لباشو با استرس گاز میگیره
+چرا استرس داری؟
_نمیدونم....یه حس خاصه
+نداشته باش....
بعد با شیطنت ادامه دادم
+ما که قبلا خیلی انجامش دادیم
با مشت تو سرم کوبید که اخی گفتم و خشن بهش نگاه کردم که چشم غره ای رفت و تخس گفت
_واسه سکس استرس ندارم .... فقط....حس میکنم همش یه خوابه....یه درامای رمانتیک و شیرین
لبخند دندون نمایی زدم و با باز شدن آسانسور پیشونیشو بوسیدم و زمزمه کردم
+حتی اگه یه خواب باشه....هیچوقت نمیزارم تو یکی ازش بیدار شی....از این به بعد فقط از زندگیت لذت ببر و به هیچی فکر نکن...من پشتتم
وقتی وارد اتاقمون شدیم با دیدن تزئین و بادکنکای قرمز و سفید و مشکی چشاش گرد شد
_منو بزار زمییین
+نوچ
خبیث بهم نگاه کرد و محکم فکمو گاز گرفت که داد زدم و دستام شل شد و اونم پایین رفت
+چرا بقیه تو روز ازدواجشون مهربون و با لطافتن بعد تو مث چی پاچه منو میگیری
انگشت فاکشو بالا اورد و گفت
YOU ARE READING
𝑊𝑖𝑙𝑙 𝑦𝑜𝑢 𝑚𝑎𝑟𝑟𝑦 𝑚𝑒?🤤🔞😍
Romanceماجرای تئو پسر فرانسوی و ارمیا که ی پسر ایرانی هستش و تازه به فرانسه اومده و توی کالج ی شهر کوچیک با تئو آشنا میشه😍 ژانر:عاشقانه،گی زمان آپ:نامشخص #love=1⭐ #lgbt=1⭐