chapter 21: Feel guilty

1.1K 220 103
                                    


#چپتر_21
عنوان چپتر: "عذاب وجدان"

"پاریس، عمارت اصلی نامجون، بیست و هشت آگوست، ساعت هشت شب"

بعد از ساعت ها تلاش برای راضی کردن نامجون، درحالی که توی ماشین می‌نشست به تهیونگ زنگ زد. بِرایان در ماشین رو پشت سرش بست و خودش سوار شد و ماشین رو به حرکت در آورد. تهیونگ بلاخره تماسشو جواب داد:

_بله جیمین.

از سر و صدای اطراف تهیونگ متعجب شد و بلند تر از حد معمول پرسید:

_کجایی؟

تهیونگ کمی از جمع فاصله گرفت و جواب داد:

_لی هیون برای دوست دخترش تولد گرفته و مارو دعوت کرده.

صدای لی رو شنید که می‌گفت:

_با کی حرف میزنی ته؟

_جیمینه

تونست صدای شاکی لی رو بشنوه و سخت نبود حدس اینکه داره گوشی رو از دست ته می‌کشه:

_این عوضی، من بهش زنگ زدم جواب نداد!

صداش واضح شد و اینبار مخاطبش جیمین بود:

_همین الان میای اینجا وگرنه نه من، نه تو!

اعتراض کرد:

_هی لی، بد خلقی نکن من آماده نیستم.

_من نمی‌دونم جیمین. از دیشب هر چی بهت زنگ زدم گفت خاموشه. مقصر من نیستم!

آهی کشید و در عین حال لبخند زد:

_باشه میام. کجایید؟

_کافه تیمیخ. منتظرتم.

قبل از اینکه فرصت بده جیمین حرفی بزنه گوشی رو قطع کرد. خندید و اینبار برای زنگ زدن به نامجون اقدام کرد. مطمئنا نامجون خوشش نمی اومد که جیمین ناگهانی جای دیگه ای بره اونم بعد از حوادس اخیر!
نامجون به سرعت به تماسش جواب داد:

_جانم عزیزم؟

_لی هیون، دوست مشترک من و ته، برای تولد دوست دخترش دعوتم کرده، میتونم برم؟

_باشه، گاردو دو برابر میکنم.

دستی به پیشونیش کشید و نالید:

_نامی آخه اینجوری...

نامجون فرصت اعتراض بهش نداد:

_لطفا نگرانی منو درک کن جیمین، ما هنوز مطمئن نیستیم حمله به یونگی کار کی بوده. نمی‌خوام ریسک کنم.

برای لحظه ای با ناراحتی سکوت کرد:

_خیلی خب. مواظب خودت باش.

نامجون راضی از کوتاه اومدن جیمین با رضایت جواب داد:

_تو ام همینطور عشق من.

تماسو قطع کرد و برایان رو مخاطب قرار داد:

_برای هدیه دخترونه چی پیشنهاد میکنی رایان؟

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now