#چپتر_93
عنوان چپتر: "لبخند"
جونگکوک درحالی که با بدبینی به آنجل دور گردن جیمین خیره شده بود گفت:
_از این مار خوشم نمیاد؛ اون نمیزاره نزدیکش بشم!
حتی لوسیفر به تهیونگ نزدیک میشه اما این لعنتی انگار به خون من تشنه است!جیمین کوتاه خندید و به آرومی دست جلو برد و دست جونگکوک رو گرفت:
_اگه تو ام مثل تهیونگ بوی سم بدی مطمئن باش برای محافظت ازت نزدیکت میشه
به آرومی با دست دیگه دو ضربه روی ساعد دست جونگکوک زد و مار خیلی زود خودش رو از گردن جیمین به روی دوستش کشید و جلو رفت و دور ساعت جونگکوک پیچید.
پسر بزرگتر ابرو بالا انداخت و از نزدیک بهش نگاه کرد و جیمین درحالی که دست جونگکوک رو رها میکرد گفت:_برخلاف لوسیفر که از هر دستوری پیروی میکنه، آنجل فقط از دستورات من پیروی میکنه!
جونگکوک همچنان با بدبینی به مار دور دستش نگاه میکرد و جیمین با آرامش دکمه های سر آستینش رو بست و برای خروج از اتاق اقدام کرد.
قدم هاشو مستقیما به سمت اتاق تهیونگ کشید و بدون هیچ هشدار قبلی وارد شد.
پسر بزرگتر درحالی که با حوله دور کمرش وسط اتاق ایستاده بود و از موهاش آب میچکید با بهت بهش نگاه کرد:_هی برادر بهتر نیست قبل از وارد شدن به اتاق یکی دربزنی؟
جیمین بی توجه بهش با جدیت لب باز کرد:
_محموله ای که قراره از کره شمالی وارد بشه و به دست ایتالیایی ها برسه نیاز به کسی داره که مدیریتش کنه و من میخوام اون شخص تو باشی!
مدارک رو میدم آیان به دستت برسونه و اگر کمک خواستی میتونی با جاشا صحبت کنی تا توی مدیریت اوضاع بهت کمک کنه.تهیونگ با سردرگمی پرسید:
_چرا این کارو به پانیکا نمیسپاری؟!
جیمین قبل از اینکه از اتاق خارج بشه کوتاه گفت:
_ماموریت دیگه ای براش دارم!
در رو پشت سرش بست و مسیرش رو به سمت اتاق پانیکا کج کرد.
بازهم بدون در زدن وارد شد و پانیکا رو درحالی پیدا کرد که کنار پنجره روی صندلی نشسته بود و توی یک دستش کتاب و توی دست دیگه اش فنجون قهوه خودنمایی میکرد.
با ورود جیمین به آرومی فنجون قهوه رو پایین آورد و سوالی بهش خیره شد.
پسر بزرگتر در رو بست و جلو رفت:_باید یه کاری برام انجام بدی.
پانیکا ساکت موند و جیمین مقابلش ایستاد و بعد از چند ثانیه سکوت ادامه داد:
_برو به پاریس...
جیمین بازهم سکوت کرد و پانیکا سوالی پرسید:
_و؟!
پسر بزرگتر طبق عادت موهای مشکیش رو پشت گوشش زد و ادامه داد:
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...