#چپتر_147
عنوان چپتر: " مجموعه حسادت"
سکوت کوتاه مدتی جمع رو فرا گرفته بود که توسط بکهیون شکسته شد:
_من تنها کسی ام که هنوز باورش نشده مولن روژ تموم شده؟
تقریبا همه سری به نشونه مخالفت تکون دادن و جین لب باز کرد:
_حقیقتا این طولانی ترین پروژه ای بود که داشتم و خب حس میکنم دل کندن ازش اصلا برام راحت نخواهد بود اما خب خوشبختانه شماها رو دارم!
جیهوپ ادامه حرفشو گرفت:
_حق با جین هیونگه، من واقعا خوشحالم که این فیلمبرداری باعث شد با چنین دوست های خوبی آشنا بشم.
جیمین با لحن مهربونی گفت:
_فکر کنم مولن روژ به همه ما چیزهایی بخشید؛
در درجه اول به همه ما دوست هایی بخشید که زمانی تصور هم نمیکردم داشته باشمشون.نگاهش رو با علاقه به سمت جونگکوک که کنارش نشسته بود برگردوند و ادامه داد:
_بعد به من یه عشق بخشید!
تهیونگ به نشونه موافقت سر تکون داد و ادامه حرف جیمین رو گرفت:
_به منم یه عشق زیبا هدیه کرد
نگاهش رو با شیفتگی به سمت لوئیس که روی مبل مقابلش نشسته بود چرخوند و پسر بزرگتر با مکث نگاه ازش گرفت و به جیهوپ که لب باز کرده بود داد:
_فکر کنم به منم یه درس داد!
اینکه گاهی وقتا خیلی زود دیر میشه و یسری حرفا نزده و یسری کارا نکرده میمونن و بعد تبدیل به حسرت میشن.نگاهشو نامحسوس به سمت یونگی کشید و با دیدن نگاه خیره پسر روی خودش جا خورد!
به سرعت نگاهش رو گرفت و به سمت دیگه ای داد.
سکوت کوتاه مدتی که به وجود اومد توسط چانیول شکسته شد:_بیاید یه کاری کنیم،
کارکتر هامونو قضاوت کنیمبکهیون سر تکون داد:
_موافقم، بیاید انجامش بدیم
جیمین از اونجایی که تو دوتا شخصیت داشتی، تو شروع کنپسر کوچکتر با مکث کوتاهی لب باز کرد:
_خب، بنظرم جیمین رفتارش خیلی بهتر از سمرت بود.
سمرت ساخته شده بود تا تجسمی از خشم و نفرت جیمین باشه و خب علنا اون یک هیولا بود.
حالا به این ماجرا که بعداً تغییر پیدا کرد و اینا کار نداریم.
من خودم جیمینو ترجیح میدادم._پس از بازی کردن نقش جیمین بیشتر لذت بردی؟
یونگی پرسید و جیمین به سرعت تکذیب کرد:
_نه، راستش جیمینو ترجیح میدادم اما از بازی کردن نقشش لذت نمیبردم.
میدونی یه جورایی اون کارکتر خیلی خیلی ضعیف توصیف شده بود، همیشه بنظر میرسید که نیاز به مراقبت های شدید داره و خودش از پس کارهاش بر نمیاد.
اما سمرت یه قدرت خالص توی وجودش بود، حتی بعد از اینکه داشت احساسات یه آدم کاملا واقعی رو منعکس میکرد بازم توی رفتار و حرکاتش قدرت و ابهتی بود که ازش لذت میبردم!
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...