chapter 52:Good bye

895 210 116
                                    

#چپتر_52

عنوان چپتر: خداحافظ

آگهی بعدی رو چک کرد، قیمت خونه خوب بنظر می‌رسید.
ولی اگه میتونست هر دوشو کنار هم پیدا کنه خیلی بهتر میشد. 
آگهی بعدی رو باز کرد و مشغول خوندن اطلاعاتش شد.
جیا با کلافگی مشتی روی کتاب درسیش کوبید و غر زد:

_بازم اشتباهه! لعنت به این مسئله کوفتی!

پسر بزرگتر گوشیش رو خاموش کرد و به سمت خواهرش چرخید:

_موضوع چیه؟

دختر بچه نگاه نفرت انگیزی به کتاب ریاضی انداخت:

_مسئله ای که برای تکلیف امشبه نمیتونم حل کنم.

لوهان با آرامش مداد رو از دست جیا گرفت و دفتر رو به سمت خودش برگردوند. به ترتیب همه مراحل رو انجام داد و مطمئن شد که جیا نگاه کنه، جاهایی که نیاز به توضیح داشت توضیح داد و در نهایت جواب مسائله رو نوشت و به خواهرش خیره شد:

_باید اینجوری انجامش بدی، حالا دوباره بنویس.

جیا مشغول نوشتن شد و لوهان لیوان آبمیوه اش رو برداشت و مشغول خوردن شد.
با صدای پای یونگی سر بلند کرد. پسر بزرگتر درحالی که ساعتش رو می‌بست با سرعت از پله ها پایین می‌اومد.
لیوان آبمیوه رو به روی میز برگردوند و بلند شد:

_میری بیرون؟

یونگی ایستاد و سر تکون داد:

_میرم دنبال جیهوپ، برگشته پاریس

لبه لباسش رو لمس کرد و چیزی شبیه به « آهان» رو زمزمه کرد.
یونگی قدم برداشت تا از خونه خارج بشه اما لوهان زودتر اقدام کرد:

_یونگی

پسر بزرگتر چرخید و منتظر نگاهش کرد.
با حالتی معذب پشت گردنش رو لمس کرد:

_میشه صحبت کنیم؟

_در چه مورد؟

در حالی که قدم برمیداشت تا از جیا دور تر بشن جواب داد:

_بریم یه جای خلوت تر

یونگی هم باهاش هم قدم شد و هر دو از عمارت خارج شدن و همونجا ایستادن.
پسر کوچکتر با نفسی عمیق مقابل یونگی ایستاد و شروع کرد:

_میخوام از اینجا برم. تمام پولایی که تا الان بهم دادی حساب کتاب کردم و چنتا سایت رو چک کردم برای خونه، یه خونه کوچیک با یه مغازه که مجبور نباشم برای کسی کار کنم و خرج خودمون و داروهای مامان رو در بیارم.
از اونجایی که لرد دستگیر شده و خیلی از افراد اصلی محفل هم تحت تعقیب هستن میشه گفت یه جورایی دیمنس از هم پاشیده پس حس میکنم حالا که هر دو ما به خواسته خودمون رسیدیم، دیگه کاری نیست که بخوایم باهم انجام بدیم و از این به بعد راهمون از هم جداست.

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now