#چپتر_143
عنوان چپتر: "مثل گربه"
جام شامپاین رو بی هدف توی دستش میچرخوند و نگاهش به اونها که میگفتن و میخندیدن خیره بود و حتی لبخند هم میزد اما حواسش واقعا اونجا نبود!
روزها بود که فکرش مشغول بود و امشب و این دورهمی هم نتونسته بود افکارش رو حتی لحظه ای از انتخابش دور کنه.
ناخودآگاه از جا بلند شد و قدم هاشو به سمت بالکن کشید، به تنهایی و سکوت نیاز داشت!
در رو پشت بست و با آه کوتاهی ساعد هاشو روی نرده ها گذاشت و بهش تکیه زد.
جونگکوک که تا به این لحظه با نگاهش جیمین رو دنبال میکرد، با نگرانی از جا بلند شد و به سمت بالکن قدم برداشت.
نمیفهمید چی اینطور جیمین رو درگیر کرده اما باید بلاخره میفهمید!
پیش از اینکه به در بالکن برسه دست جین روی سینه اش قرار گرفت و اونو از حرکت وا داشت.
نگاهش رو به سمت پسر بزرگتر کشوند و جین آروم گفت:_بزار اول من باهاش حرف بزنم
با پایان حرفش پلک اطمینان بخشی هم زد و دستش رو از سینه پسر کوچکتر جدا کرد و به سمت بالکن قدم برداشت و وارد شد.
حدس میزد که موضوع چی باشه اما باید از خود جیمین میشنید.
در رو پشت سرش بست و جلو رفت:_جیمین؟
پسر کوچکتر هنوز غرق در فکر به روبه رو خیره بود و جین بلند تر گفت:
_پارک جیمین!
پسر کوچکتر با مکث به سمت جین چرخید و گیج پرسید:
_چیزی گفتی هیونگ؟
جین جلو رفت و از پهلو رو به جیمین به نرده های استیل تکیه زد و سر کج کرد:
_موضوع چیه پسر؟
این روزا میبینم که همش توی فکری!جیمین خیره به جام توی دستش آروم پرسید:
_هیونگ، هیچ وقت به این فکر کردی که رابطه ات با نامجونو علنی کنی؟
لبخند محوی لبهای پسر بزرگتر رو رنگ بخشید.
پس درست فهمیده بود، افکار جیمین با چنین چیزی مشغول بود:_بارها بهش فکر کردم.
دفعات زیادی با نامجون درموردش حرف زدیم، حتی دو سال پیش توافق کردیم تا توی یه مصاحبه اعلامش کنیم اما...جیمین با نگرانی پرسید:
_اما چی؟
_اما توی آخرین لحظه پشیمون شدیم.
_چرا؟!
جیمین به سرعت پرسید و پایه جام بین انگشت هاش فشرده شد.
جین با چند لحظه مکث لب باز کرد:_ببین جیمین بزار باهات صادق باشم.
ما بازیگرای بی ال ایم!
اگرچه که چیزی درمورد گرایشمون نگفتیم اما فن های زیادی داریم که هر حرکت و نگاهمون به هم رو آنالیز میکنن و برای خودشون کاپل هارو تحلیل میکنن.
اونا برای خودشون شیپ میسازن و حاضرم قسم بخورم همین الان اگر یه سرچ ساده توی فضای مجازی بزنی ده ها شیپ از خودت پیدا میکنی!
تعدادی فن هستن که آرزو میکنن تو واقعا با جونگکوک رابطه داشته باشی و بعضیا تورو با بکهیون و حتی تهیونگ شیپ میکنن!
چیزی که میخوام بگم اینه که اگر به یکی از این شیپ ها مهر واقعیت زده بشه دسته ای از فن ها خوشحال میشن، حمایتتون میکنن و هرچیزی مثل اون.
اما دسته ای دیگه برعکس اون خواهند شد!
من و نامجون تصمیم گرفتیم این کارو نکنیم چون فاش شدن رابطه مون تبعاتی داشت که حاضر نبودیم بپذیریمش اما اینطور هم نیست که پنهان بودنش ساده باشه!
هر دو تبعات داره و تو باید تصمیم بگیری که میخوای کدوم رو بپذیری و کدوم رو نه!
YOU ARE READING
𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]
Fanfiction"مولن روژ" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "جنایی،رمنس،انگست،اکشن،اسمات" کاپل: "کوکمین/جیکوک،سپ،ناممین،نامجین، چانبک" ~•~•~•~•~•~•~•~• با آرامش شمع مشکی رنگ رو روی سکو گذاشت: _از کدوم خدا حرف میزنی پدر؟ وجود خدا توی زندگی من حتی یک لحظه ام حس نمیشه! کشیش به...