chapter 144: Kiss

735 135 59
                                    

#چپتر_144

عنوان چپتر: "بوسه"

*ده روز بعد*

طبق معمول همه دور هم جمع شده بودن و بازهم جین میزبان این دورهمی بود.
حالا همه بعد از صرف شام لذیذی که جین پخته بود دوباره به سالن اصلی برگشته بودن و به طرز عجیبی همه ساکت بودن!
جیمین با استرس محوی که باعث عرق کردن کف دستاش شده بود نگاهش رو توی سالن چرخوند و به ناگهان لب باز کرد:

_ما میخوایم رابطه مونو علنی کنیم

نگاه ها به سرعت به سمتش برگشت و سکوت سنگینی که برقرار شده بود به استرس توی دلش بیشتر از قبل دامن زد.
هوسوک اولین نفری بود که با حالت ناباوری پرسید:

_تو الان...چی گفتی؟

آب دهانش رو به زور قورت داد و من و من کرد:

_مـ....من خب...

با استرس لب کاناپه رو توی مشت فشرد و جونگکوک که تک به تک حرکاتش رو زیر نظر داشت اون لحظه دست جیمین رو گرفت و حامیانه فشار ملایمی بهش وارد کرد و با اعتماد به نفس و گردنی افراشته تکرار کرد:

_ما تصمیم گرفتیم توی مراسم فردا شب اعلام کنیم که باهم قرار میزاریم

هوسوک با ناباوری خندید و بعد از چند ثانیه به ناگهان شروع به دست زدن کرد:

_تبریک میگم پسرا!
خدای من، باورم نمیشه

تشویق دوستانه جیهوپ بقیه رو هم به خودشون آورد که از شوک خارج بشن و شروع به دست زدن بکنن و جین لبخند زد و سر کج کرد:

_نگاشون کن؛ بچه هایی که یکسال و نیم پیش زیر پر و بالم گرفتم حالا چقدر بزرگ شدن!

نامجون با حرکت سر تایید کرد:

_براشون خیلی خوشحالم، تصمیم شجاعانه ای گرفتن

یونگی درحالی که از جا بلند میشد بلند پرسید:

_پس باید جشن بگیریم ها؟

دیگه انقدر به این خونه رفت و آمد کرده بودن که به وضوح بدونه جین شیشه های شامپاین رو کجا نگه میداره و مستقیما به سمت همون کابینت قدم برداشت.
جیمین نفسش رو با آرامش خاطر رها کرد و پلکاش برای لحظاتی روی هم افتادن.
اگر گفتن به دوستاشون انقدر استرس داشت، اعلام رسمیش قرار بود چقدر سخت باشه؟!
جونگکوک بدون اینکه دستش رو رها کنه کمی تو جاش چرخید و به آرومی بوسه ای روی شقیقه پسر نشوند و زمزمه کرد:

_از هیچی نترس عشق من، تا وقتی من و تو کنار هم باشیم همه چیز امکان پذیره!

جیمین پلک باز کرد و نگاهش رو به سمت جونگکوک چرخوند.
لبخندی تقدیم صورت خندون و پر اعتماد جونگکوک کرد و متقابلا دستش رو فشرد.
یونگی با شیشه شامپاین به سالن برگشت و بکهیون و جیهوپ برای آوردن جام های شامپاین از جا بلند شدن.
باقی شب توی جوی متفاوت تر از قبل گذشت و جیمین عمیقاً امیدوار بود خوشی امشبش با کاری که توی مراسم فردا شب قصد انجامش رو دارن تلخ نشه!
اواخر شب بود که چانیول با بالا گرفتن شیشه خالی شامپاین پیشنهاد بازی جرعت حقیقت داد و اونها پذیرفتن.
با کمک هم کاناپه هارو به عقب هل دادن و میز وسط رو جا به جا کردن تا گرد هم روی زمین بشینن و چانیول شیشه رو وسط گذاشت و چرخوند.
تهش به یونگی و سرش به تهیونگ افتاد.
یونگی سر کج کرد و پرسید:

𝑴𝑶𝑼𝑳𝑰𝑵 𝑹𝑶𝑼𝑮𝑬 [𝑲𝑶𝑶𝑲𝑴𝑰𝑵]Where stories live. Discover now