های گایز، باربار صحبت میکنه
این اولین فیکیه که مینویسم و اگه بگم مضطرب نیستم دارم باطل میگم ولی خب😂
بعد از یه تایم طولانی خوندن، گرفتن تصمیم انتحاری برای نوشتن حس نسبتا عجیبی داره که احتمالا به مرور بهتر میشه.اگر بخوام یه توضیح مختصر بدم dear memories داستانیه که تمرکز اصلیش روی افکار، احساسات و کشمکش های درونی شخصیت هاست. زمان فیک میشه گفت یه نقطه وسطه که قراره فلش بک های زیادی داشته باشه و به دنبالش تصمیمات و اتفاقاتی که قراره کاراکترها رو به آینده و شکل کامل داستان هدایت کنه.
بخش هایی که نیاز به مشخص شدن دارن مثل فلش بک ها، پارتهای اسمات و... علامت گذاری میشن.
آپ فیک ممکنه زمان دقیقی نداشته باشه ولی روال معمولش چهارشنبه ها به طور هفتگیهروند پارت گذاری قرار نیست شرطی باشه و هر پارت هر زمان که کامل باشه قرار میگیره. ووت و نظرات بدون شک بهم انرژی و حس خوب میدن و ممنون میشم اگر نظر، انتقاد یا ایده خاصی درمورد داستان دارید حتما باهام به اشتراک بذارید.
امیدوارم دوستش داشته باشید و بتونه ارزش زمان و نگاهتون رو داشته باشه ❤️
ESTÁS LEYENDO
Dear memories
Fanfic"جین عزیزم، متاسفم. این یکی عاشقانه نیست." و هیچ تصوری نداری که بعد از این جمله چطور همه چیز اونقدر خاکستری شد که با یادآوری یادداشتهای رنگارنگت هم از خنثی بودن ناتمامش نجات پیدا نکرد. بعد از اون چیزی غیر خاطرات عزیزمون نموند تا ثابت کنه من هم ی...