🔥دوزخی2🔥قسمت شصت

157 56 171
                                    

یک روز قبل از عقد قراردادِ صلح بین قلمروی کالمن و جاوانا، ییبو و جان استرس بسیار زیادی را متحمل شده بودند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

یک روز قبل از عقد قراردادِ صلح بین قلمروی کالمن و جاوانا، ییبو و جان استرس بسیار زیادی را متحمل شده بودند.

ییبو از جانب مانچو و جان به خاطر حس و حال ییبو و چیزی که پیش رویشان قرار داشت.

اما تنها کسی که اصلا در قید و بند دنیای اطرافش نبود و از شدت شادی و هیجان، لحظه ای سکوت نمی کرد لئون بود!

لازم هست اضافه کنم که آن روز، روزِ رخ نمایی از هیبت و ذات واقعیِ لئوناردوی امگا بود!

بدون آن که هراس یا خجالتی داشته باشد، لباسی به تن کرده بود که نه تنها شکم بر آمده اش در آن نمایان بود بلکه مثل هر روز، سر وقت به کلاس هایش رفت و با انرژی مضاعفی تدریس کرد.

( یادتونه می گفتم لئون همیشه لباس گشاد می پوشید؟! )

همین طور، امکان نداشت کسی از کنارش گذر کند و متوجه ی رایحه ی وانیل و ریحانش نشود!

قصر جاوانا با روبرو شدن با چنین حقیقتِ مبهوت کننده ای در شوک فرو رفته بود.

آن روز، امکان نداشت کسی در مورد سار سوم جاوانا صحبت نکند.

یک شکم بر آمده برای یک مرد، چه معنایی داشت؟!

غیر از آن بود که ذات آن مرد، یک گرگ است و نه یک انسان؟!

در آن روز، اسم لئون به مانند نُقل و نبات، در دهان همگی می چرخید!

دخترانی که دلباخته ی سار سوم بودند، با درک این که او یک امگا است و فرزندی در شکم دارد، قلب هایشان به یک باره شکسته و گرفته شد!

همین طور ناگفته نماند کسانی هم که ذهن هایشان معیوب و بیمار بود و افکار مسموم در سرشان پرورش می دادند با فهمیدن ذات واقعی لئون، به شکلی دیگر به او نظر داشتند.

عده ی زیادی هم هیجان داشتند و بودند، عده ای هم که هیچ نظر خوبی به این حقیقت نداشتند.

اما سوال جالبی که ذهن همگان را به خودش مشغول کرده بود، این بود که یک گرگ چگونه می تواند دارای چنین مهارت خارق العاده ای در جادوگری باشد؟!

این دنیا، پر است از موجودات دورگه ای که به خاطر عشقی که بین افراد غیر هم نژاد، صورت گرفته پا به دنیای ماورا گذاشته اند.

Dweller Of Hell Where stories live. Discover now