🔥دوزخی3🔥 قسمت نود و یک

140 30 8
                                    

فصل سوم

آن شکست مفتضحانه، تمام غرور و خود اتکایی بوکالین را خدشه دار کرده بود!

از سویی ابتدا توسط نیرویی نسبتاً آشنا از قعر زمین، شکست خورد و از طرفی دیگر، آن فردی که استادانه از مهارت های سیاهش استفاده می کرد، او را به یک بزدل تبدیل ساخت!

غرور و شأن بوکالین به معنای واقعی، خرد و خاکستر شده بود و این به هیچ عنوان باب میلش نبود!

اگر اختیار تامی از خویش و اقداماتش داشت، همین حالا به جاوانا جابجا می شد و آن سرزمین را به مشتی خاک، تبدیل می ساخت!

اما چه قدر حیف که والاک، تمامی حرکات او را زیر نظر داشت و هم چنین، نفر دومی وجود داشت که باز اقدامی از او سر می زد، سریعاً مداخله می کرد!

آن نفر هم کسی جز لوسیفر نبود!

بوکالین تقریباً به قاطعیت صددرصد رسیده بود کسی که ساعاتی پیش در کالمن و در اعماق چندین کیلومتری زمین، با او زور آزمایی می کرد، کسی جز لوسیفر نبود!

لوسیفر با آن که قدرت نداشت لرزه ها را کاملاً متوقف کند، اما باز با این حال، بسیار عالی و به مقدار قابل توجهی توانست زمین را آرام نگه دارد!
.
.
بوکالین در مکانی ناشناس که شب و تاریکی در آن جا حاکم بود، حضور داشت.

از این که با اولین حضورش بعد از سال ها، چنین سرافکنده شده بود به شدت خشمگین و آتشین شده بود.

بوکالین که در بیابانی شنی و بی آب و علف، گام بر می داشت؛ بی توجه به موجودات سمی و خطرناک مانند مار و عقرب، هر کجا که دلش می خواست گام بر می داشت در ذهنش، هم موریس، هم دانا و هم لوسیفر را لعنت کرده و صحبت های رکیکی نثارشان می کرد.

با برداشتن هر گام، شن های زیر پایش به آرامی به هوا برخاسته و همراه با جریان ملایم نسیم، به اطراف پخش می شدند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

با برداشتن هر گام، شن های زیر پایش به آرامی به هوا برخاسته و همراه با جریان ملایم نسیم، به اطراف پخش می شدند.

در آن مکان که کسی مقیم و ساکن نبود، زلزله ای حاکم نبود. البته هنوز زلزله به این منطقه، سرایت پیدا نکرده بود و نمی شد این معنا را برداشت کرد که این جا بی شک، منطقه ی امنی می باشد!

با گذاشتن پایش به روی عقربی که صدای خرد شدنش را به گوش شنید، بازدم خشم آلود و ترسناکش را از میان دندان های قفل شده اش بیرون راند و زمزمه کرد: تک تکتون رو می فرستم جایی که پدر و مادراتون رفتن!!!

Dweller Of Hell Where stories live. Discover now