یک روز دیگر از میان برداشته شد.
مقامات دو قلمرو بی صبرانه برای ملاقات با یکدیگر لحظه شماری می کردند.
انتظار نمی رود که با گذشت یک روز، اتفاق خاصی در ماورا رخ بدهد.
اما چیزی که عجیب به نظر می آمد و شاید نگرانی ساران جاوانا را بر می انگیخت، زلزله های پی در پی اما آرامی بود که در دل زمین رخ می داد و حتی قادر بود مناطق مسکونی و یا غیر مسکونی را به مقدار نه چندان شدید، بلرزاند.
به صلاحدید ساران، اساتید و ارشد های منتخب به این مکان ها جابجا می شدند و اطلاعات کسب می کردند.
به راستی که بسیار عجیب به نظر می آمد!
دقیقاً به مانند مورد اول، برخی ها زلزله را حس می کردند، برخی ها هم خیر.
در بعضی مناطق هم زلزله ها به قدری محسوس بودند که حتی پیش از رخداد آن، حیوانات دیگر متوجه ی آن می شدند.
اساتید جادوگری زمین شناس که ارتباطی بسیار قوی با عنصر زمین و آتش داشتند، لرزه هایی که تا چندین کیلومتر در عمق زمین رخ می داد و حتی منطقه ای را به لرزه در نمی آورد، حس می کردند.
همگی آن ها اذعان داشتند که هیچ گاه، زمین را این قدر بی قرار و آشفته ندیده بودند!
اخبار این اتفاقات، به گوش تمام ماورا رسیده بود که در برخی مناطق، زلزله های آرام ولی بسیار عجیب رخ می دهد.
بسیاری، بنا بر علم خاص و یا خرافات، احتمالاتی برای این حالت می دادند.
برخی اظهار داشتند که زمین به دلیل رخ دادن فساد ها و انجام جادو، خشمگین شده است!
برخی دیگر می گفتند که ماورا در حال ورود به دنیایی بهتر و صالحان تری است که این روند، نیازمند از بین بردن بسیاری از موجوداتِ بدذات و گناه کار است!
برخی ها نیز چنین رویدادی را پیش بینی کرده بودند که آتش های دل زمین به خاطر ارباب سیاه جهنم، از کنترل و روند طبیعی خود خارج شده اند.
اما هیچ کس، دلیل واقعی آن را نمی دانست.
حتی ارباب دوزخ که تمام آتش های دل زمین، مطیع و فرمان بردارش بودند، علت را نمی دانست.
لوسیفر که هنوز هم ناکام و شکست خورده بود، نه اثری از فالین و والاک یافته بود و نه حتی دلیل زلزله های رخ داده در این چند روز گذشته را می دانست.
مواردی به گوشش رسیده بود؛ این که موجودات ماورا مدام در مورد زلزله ها و پیش گویی های پشت آن ها صحبت می کنند.
ولی ذهنش به قدری مخدوش، خسته و کم تحمل شده بود که کاری انجام نمی داد.
شاید اگر کمی وقت بیشتری بدین موضوع اختصاص می داد، می توانست به مقصود برسد.
YOU ARE READING
Dweller Of Hell
Fanficداستانی متفاوت در دنیایی متفاوت... دنیایی که تنها متعلق به شیاطین، جادوگران، خون آشامان، گرگ ها و الف هاست. خلاصه ی این داستان در چند جمله نمی گنجد بلکه تنها باید با آن همراه شد. ماجرای رابطه ای که در ابتدا با نفرت شروع شد... یا رابطه ای که ترس و دو...