🔥دوزخی2🔥 قسمت پنجاه و دو

187 59 115
                                    


ییبو با شک و تعجب، ابرویی بالا داد و پرسید: چی؟؟...می دونی؟؟...چیو می دونی؟؟

کارای به سختی، بر خودش مسلط شد تا شجاعتش را جمع کند.

سرش را پایین انداخت و دوباره لب زد: من...می دونم...در...در موردِ...

و باز هم مکثی که می توانست ییبو را تا سر حد مرگ، خشمگین سازد!

اما ییبو سعی کرد این بار را بر خودش تسلط پیدا کند. چیزی نمانده بود که جواب را بداند.

کارای:...اون...اون سار!!!

و ییبویی که با شنیدن حقیقت، مات و مبهوت ماند!

به قدری از شنیدن این مورد شوکه شده و حتی ترسیده بود که قادر نبود چشمانِ از حدقه در آمده اش را از روی کارای بردارد.

سکوت کشنده ای که در اتاق خیمه زده بود، کارای را بیش از پیش می ترساند.

فکر این که قرار است با بیان حقیقت، سر به نیست شود، چهار ستون بدنش را به لرزه می انداخت.

اما ییبو قول داده بود که کاری به او نخواهد داشت حتی اگر حقیقت، باب میلش نباشد.

اما کارای که با سکوت طولانی ییبو، تقریباً در مرز گریستن قرار داشت، با لرز و ترس بیشتری که از صدایش حس می شد ادامه داد: مـ..من...من اصلاً...هیچ...هیچ دخالتی در امورات شما...نکردم...راست می گم...من...ققط...تصادفی اینا رو...فهمیدم!!!

رعشه ای ناشی از ترس، بر بدن ییبو وارد شد!

تازه ذهن ییبو از شوک سنگینِ صحبت های کارای، خارج شده بود.

خدمتکارش راز مخفی و ممنوعه اش را فهمیده بود!

عشق او را نسبت به یک مرد فهمیده بود.

اما آن شخص، یک مرد معمولی نبود...

او یک سار بود؛ کسی که سال ها خود و امثالش از منفور ترین افراد، در نظر خون آشام ها بودند!

این ها به کنار...

سوال این بود آیا تنها کارای بود که این را می دانست یا سایرین هم متوجه ی این راز شده بودند؟

ییبو با ناباوری و وحشت، تنها توانست چند کلمه بر زبان بیاورد: تـ..تو...چطور...

کارای برای دفاع از جانش، با اضطراب و ترس فراوان ادامه داد.

در حالی که اشک می ریخت و سعی می کرد صدایش لرزش زیادی نداشته باشد، ادامه داد: من به کسی...چیزی نگفتم...کسی از این موضوع چیزی نمی دونه...من..فقط خیلی تصادفی فهمیدم...راستش، راستش از...از همون اول...که اون سار اومد توی حمومِ شما...من متوجه شدم!!!

چشمان خورنده و متحیر ییبو از روی کارای که حالا سرش پایین افتاده و چهره اش را از او پنهان می کرد، جم نمی خورد.

Dweller Of Hell Where stories live. Discover now