تا نیمه شب، یک ساعت باقی مانده بود اما شب هم چنان در آغوش سکوت باقی مانده بود و هیچ تمایلی برای رها کردنش نداشت.
گویا شب زنده داری تبدیل به یک روند عادی و همیشگی برای همگان شده بود.
شب ها را در حداکثر میزان انرژیشان به سر می برند و روز را وقت داشتند تا اندکی استراحت کنند؛ که اغلب اوقات چنین چیزی مهیا نمی شد!
در این میان، شاه ها و افراد بالا مقام سخت ترین وظیفه را بر عهده داشتند.
آن ها تقریبا تمام طول شب و روز، خودشان را به کمک نوشیدنی ها و دمنوش های انرژی زا و شاداب کننده بیدار نگاه می داشتند تا انجام وظیفه کنند.
دیگر نه خودشان به خودشان اهمیتی نمی دادند و نه کس دیگری به آن ها.
به راستی این چند روز گذشته از سخت ترین و وحشت آور ترین روز های عمر همه ی موجودات ماورایی بود.
هر قدر این بیست سال در آرامش سپری شد، در این اندک شب سپری شده، با بدترین و رعب آور ترین شکل ممکن به اتمام رسید و باعث شد همگی قدر آن بیست سال گذشته را بدانند!
در این میان کار جادوگران؛ به ویژه سار ها، بسیار سخت تر شده بود.
آن ها علاوه بر دفاع از سرزمین خود، وظیفه ی محافظت از چندین سرزمین دیگر و هم چنین مسئولیت دفاع از متحدانشان را بر عهده داشتند.
از آن گذشته، سار ها در کنار این همه وظایف سخت، باید به دنبال راه حلی برای رفع این مشکلات می بودند.
حالا موضوع والاس و نرئوس هم به این موارد اضافه شده و وظیفشان را چندین برابر سنگین تر ساخته بود!
از طرفی، جان با توجه به تجربه ای که برای نجات ییبو داشت هنوز هم در جست و جوی آن غار مخفی بود. همان غاری که حضور شیطان های بی شماری را در آن حس کرده بود.
سار جان این کار را بر عهده ی برخی اساتید اصلی قصر گذاشته بود تا هر اطلاعاتی که در مورد غار های سرزمین کالمن موجود است، برایش جمع آوری کنند تا خود جان، بتواند به همراه لئون و بئاتریس، روی پیدا کردن جادوی خنثی کننده ی روح خواری و یافتن معمای نرئوس، تمرکز کند.
.
.
.دوزخ
YOU ARE READING
Dweller Of Hell
Fiksi Penggemarداستانی متفاوت در دنیایی متفاوت... دنیایی که تنها متعلق به شیاطین، جادوگران، خون آشامان، گرگ ها و الف هاست. خلاصه ی این داستان در چند جمله نمی گنجد بلکه تنها باید با آن همراه شد. ماجرای رابطه ای که در ابتدا با نفرت شروع شد... یا رابطه ای که ترس و دو...