تکرار کابوس

882 224 73
                                    


فصل اول

آخرین جلسه ی آموزش موتور رانی اش با سون دو روز پیش به اتمام رسید.

جان از این بابت حس اطمینان خاطر پیدا کرده بود این که دیگر قرار نیست سون دور و بر ییبو باشد.

ییبو این مدت به خاطر برنامه و فرصتی که پیدا کرده بود تا بتواند در مورد دو صنعت مختلف، اطلاعات کسب کند، کم تر جان را می دید.

برنامه های روزانه اش او را حسابی به جنب و جوش واداشته بود. جوری که خیلی به ندرت، شاید هم اصلا وقتی برای دیدن جان نداشت!

زمانی که جان فرصت داشت، ییبو مشغول بود و زمانی که ییبو در حال استراحت بود، جان با سهون مشغول کار بود.

عجب تداخل زمانی ای!

در این مدت، برنامه ها و حجم کتاب هایش بیشتر شده بود.

سهون همیشه حجم مشخصی از کتاب ها و مطالب را برای ییبو می فرستاد و از او می خواست تا در زمانی مشخص، آن ها را به اتمام برساند.

بعد از اتمام، امتحانی از او گرفته می شد تا میزان تسلطش بر مطالب مشخص شود.

ییبو با تمام توان و علاقه اش هم درسش را می خواند، هم به کارهای مورد علاقه اش می رسید و هم در مورد آن ها کسب اطلاعات می کرد!

در امتحاناتش موفق بود و جای هیچ گونه اعتراض یا تذکری را تا به سهون یا جان نمی داد.

این مدت سون را ندیده بود اما هم چنان با او به صورت تلفنی در تماس بود و گزارش برنامه هایش را می داد.

سون برایش کتاب ها را می فرستاد؛ کتاب ها، مطالب، اخبار و هر آن چه که یک رئیس واقعی نیاز به فهمیدنش داشت.

ییبو مطالب را تا حد امکان در پوشه های مخفی لپ تاپ قرار می داد و گاهی هم چون چشمانش یاری مطالعه در سیستم را نمی داد، آن ها را پرینت می کرد.

به خوبی مراقب بود آن ها را در جایی قرار ندهد که به راحتی در دسترس کسی باشند. خوشبختانه اتاقش آن قدر بزرگ بود و کمد ها و مکان های مخفی زیادی داشت که می توانست به راحتی از آن ها استفاده کند.

بار ها شده بود که احساس بدی داشت. یعنی او داشت کار خلافی انجام می داد و بر خلاف قول هایی که به جان داده بود عمل می کرد؟؟

نه، به هیچ وجه!

او تمام وظایفی را که از سمت جان داشت؛ تمام و کمال، حتی بیشتر هم انجام می داد تا بهانه ای وجود نداشته باشد.

در نتیجه، دیگر بخش تفریحاتش در حوزه ی کار و درسش نبودند.

همین طور، او که کار بدی انجام نمی داد!

حتی یک بار هم این حس را با سون در میان گذاشته بود.

سون در جواب، گفته بود که برای رهایی اش، خودش به جان در مورد برنامه ای که برایش فرستاده، توضیح خواهد داد که جای ابهام و نگرانی برای ییبو وجود نداشته باشد.

Step father (Completed) Where stories live. Discover now