S2-PT_10/5=بغل

155 16 19
                                        

همه دور هم جمع شده بودن تا خداحافظی کنن و به امید شوگا سفرشون رو شروع کنن
مین جه:وسایلتون آمادست و به نظر من اول بهتره برین هفت دره اون دو تیکه اول رو پیدا کنید دو تیکه بعدی رو بزارین برای آخر بعدش برین جنگل مه و بعد کوه اِسکِله آها بعد پیدا کردن هر تیکه فقط کافیه شوگا رو‌صدا بزنید اونم انتقالتون میده به جای بعدی
نامجون :چرا ؟
بقیه برای تایید سری تکون دادن و کنجکاو بهش نگاه کردن
مین جه : چون تکیه های اصلین که بقیه تکیه ها رو به هم وصل میکنن حالا نقشه یادتونه دیگه ؟؟؟
هوسوک سری تکون داد و دستشو بالا آورد و تکون داد هر چی باشه اون متخصص این کار بود
تهیونگ دست جیمین رو فشرد و با صورت کیوت شده روش خم شد
تهیونگ : مواظب خودت باش موچی
جیمین سری تکون داد سعی کرد بغضشو مخفی کنه
جیمین :دردسر درست نکن
تهیونگ لبخندی زد و پیشونی جیمین رو بوسید
تهیونگ :در این مورد نمیتونم قولی بدم ولی سعیمو میکنم
نامجون محکم جین رو بغل کرد و با خودش تاب میداد
جین خفه نالید
جین: خفه ام کردی بچ فیس
نامجون : هق گوگولی مگولی خودمی هر کی بهت نزدیک شد با مایتابه بکوب تو سرش باشه؟
جین عصبی غرید
جین: کاری نکن اولین قربانی خودت باشی
نامجون سریع با سرفه های مصنوعی ازش جدا شد
شوگا: دروازه بازه زودتر گورتون رو کم کنید
جیمین و جین هر دو هوسوک رو بغل کردن
جین /جیمین : مواظب خودت باش
تهیونگ و نامجون با نگاه کردن به اون سه تا یهو به شوگایی نگاه کردن که با بیخیالی و پوکریت تمام بهشون نگاه میکرد و خسته منتظر تموم شدن این حرکتای احمقانه بود جوری رفتار میکردن انگار قراره برن بمیرن .....با یکم دقت شونه ایی بالا انداخت مثل اینکه قراره برن بمیرن
نامجون و تهیونگ بهم نگاه کردن و با لبخند موذی آنه ای به شوگا نزدیک شدن انگار که میخوان یه مرغ رو بگیرن 
شوگا با حس نزدیک شدن غیر عادی اونا با اخم یه قدم عقب رفت
شوگا:چتونه ؟؟
تهیونگ با نیش باز دستاشو باز کرد
تهیونگ :هیونگی بیا بپر بغل دونسونگی
شوگا ترسیده دوباره یه قدم عقب رفت
شوگا :نزدیکم بشین گشتمتو....
ولی یهو با شیرجه رفتن نامجون روش و سفت بغل شدنش توسط هر دوی اونا شروع به فریاد زدن کرد
شوگا :خودم دارتون میزنم
ولی تهیونگ به زارتان زورتان شوگا توجه ایی نکرد و سرشو تو گردن شوگا فرو کرد
تهیونگ :شوگولی دلم برات تنگ میشه
نامجون :هوم نبودت خیلی حس میشه
و اون موقع شوگا یه نفس عمیق کشید و کاملا پوکر دستاشو دور اون دوتا غول لوس حلقه کرد
شوگا پوکر : نمیرید خودم براتون نقشه کشیدم
نامجون با نیش باز پیشتر شوگا رو بین دستاش چلوند
جین و جیمین وهوسوک با خنده به شوگا نگاه میکردن که کاملا پوکر اونارو بغل کرده و اونا هم دارن قشنگ پرستشش میکنن
جین و جیمین وهوسوک:پس ما چی ؟؟؟
و یهو خودشون رو روی اونا پرت کردن
مین جه با خنده داد زد: یا پسر منو کشتید ولش کنید
و در انتها خودشم اونا رو بغل کرد که به خاطر فشاری که شوگا مُحول شده بود پاهاش نتونستن وزن اون همه هرکول رو تحمل کنه و در آخر افتاد و افتادنش مساوی شد با افتادن اون همه هرکول روش
چند دقیقه ایی با سکوت به هم زل زده بودن که با صدای خفه مانند شوگا سکوت شکست
شوگا : له....شدم
چند ثانیه به هم نگاه کردن و بعد زدن زیر خنده و باز این شوگایی بود که در سکوت خطرناکی بین همه چلونده میشد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
های های به دی گوست های خودم ☺️
وای بالاخره اپ کردم این چند مدت اصلا دستم به نوشتن نمیرفت دلم حسابی برای این خانواده و شماها حسابی تنگ شده بود🥺
میدونم کمه پارت بعدی بعد ویرایش گذاشته میشه 😁
روند اپ رو سعی میکنم برگردونم به قبل اگه نت جوابگو باجه🥲
حسابییییی مراقب خودتون باشیددددددد ♥️💋♥️💋♥️
مرسی برای کساییی که میخونن و ووت میدن 💜💜💜💜
حتما حتما یه سر به فایل ویرایش شده فصل یک بزنید چون یه سری چیزا اضافه شده یه سری هم حذف❌
نظری ...سوالی چیزی......خوشحال میشم کامنت بزارید🤧

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang