PT_20

585 87 28
                                    

اداره پلیس _سوم شخص

افسر پلیس از خنگی اون بچه واقعا داغ کرده بود می خواست خودشو زیر ماشین بندازه نمیدونست واقعا خنگه یا خنگه

در اتاق باز جویی باز شد یکی از سرباز ها بود:قربان

میشه چند دقیقه بیاین بیرون

از جاش بلند شد و یه چشم غره به بچه بیچاره رفت

افسر مافوق: طورو خدا بگو چیزی پیدا کردی اگنه خودم از پنجره پرت میکنم پایین بک

بک:متسفم سهون هیچی پیدااا نکردم برو خودتو پرت کن

سهون:اههههه ...لعنتییی

بکیون:ولیی.....

سهون:ولی چی ؟؟

بک:.......

سرباز:قربان همراهان مجرم کیم تهیونگ اومدن


جیمین


تو دفتر یکی از همون پلیسای زبون نفهم نشسته بودیم و داشتیم در و دیوار رو نگاه میکردیم و مگس می پروندیم که یهو در باز شد و بالاخره پرنسس تشریف اوردن وقتی چهرشو دیدم پیچ دهنم شول شد اصلا انتظار نداشتم که فرمانده این خراب شده یه پسر جون باشه حداقل فکر میکردم با یه پیر و پتال لب گوری که از دماغ فیل افتاده سروکار داریم

زایست که پارتی حسابی کلفتی داشته

تا نگاهش به ما افتاد سریع خودمون و جگع کردیم و اب دهنمون و قورت دادیم با نگاهش داشت میگفت"خودمم میکشمتون یا اعتراف کنید"

رفت سر جاش نشست نظرم عوض شد همون پیر پتال لب گوری از دماغ فیل افتاده بهتره تا این انگار از دماغ راسو که هیچ از دماغ گراز افتاده صدتا بدعنوق رو میزاره تو جیبش، نیامده می خواد جرمون بده

جین:خوب مثله اینکه بالاخره تصمیم گرفتین چهره تون رو نشون بدی ....وای نمیدونم چه جوری این لطفتون رو جبران کنم واقعا قدم رنجه فرموندین

من نمیدونم جین هیونگ این جرئت رو از کجاش میاره تا خواست دوباره چیزی بگه جونی هیونگ ارنجشو فرو کرد تو پهلوش که جین هیونگ از ترس پرید تا خواست اجداد جونی هیونگ بدبخت و به نوبت جلوی چشماش بیاره و به فاک بده کوکی پیش دستی کرد

کوکی:هیونگ بعدا هم میتونی به فناش بدی فقط مواظب حرفات باش

افسرزمزمه کرد:نه انگار این یه چیزه ارثی در شماش فکر میکردم فقط اون خوله وعض شما از اون بدتره

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Where stories live. Discover now