PT_33/34

451 67 170
                                    

جیمین

به میله های در حال بسته شدن نگاه کردم

همین که برگشتم نگاه چهارتا غول چماغ که از فرق سرشون تا نوکه پاشون خالکوبی شده بود و یه بازوشون اندازه رونم بود رو روی خودمون دیدم

یکیشون نیشخند زد و گردنشو  با دستش به سمت چپ و راست هدایت کرد با صدای تق تقی که اینجاد میشد همه مون از ترس آب دهنمون و قورت دادیم

یکی که گندلات تر بود بهمون نزدیک شد ما در برابر این سوسکم حساب نمیشدیم قشنگ یه بیبی بوی سوییت بودیم

کوکی ترسیده برگشت میله هارو تو دستش گرفت

کوکی:کمممممککککککککک....قراره عفتم لکه دار شههههه...من جین هیونگمووووو میخواممممم......هیوووووونگگگگ کجاییییی به بیبیت داره تجاوز میکنننننن ....بیا مثه هالک منو از دست اینا نجات بدهههههههه

با اینکه ترسیده بود برگشتم پوکر به کولی بازی های کوک نگاه کردم آیگوووووو...نگاهش کن طوروخدا خجالتم خوب چیزه

گندلات:چرا همچین میکنه

جونی:معلوم نیست؟؟

کچله:داداش ترسیده

گندلات:من به این کیوتی کجام ترسناکه

پشمام فر خورد اعتماد بنفس اینو ابکش داشتااا الان بالا سر داشت پرواز میکرد .....کیوتتتت هر چی هست غیر از کیوت

ترسناکه:داداش زیادی اعتماد بنفس داری

کچله:هی بچه مارو اینجوری نبین ما فقط قیافمه هامون غلط اندازه اگنه قلبمون مثه یه گنجیشگه

هوپی:اینا چرا اینجورین

ترسناکه:چه جوری

هوپی هیونگ که انتظار نداشت که حرفشو بفهمن رید به خودش

گندلات:بیخی حالا من الکسم اون کچله جان و اون خشنه دین و اونی که خوابیده سم شما

جونی:من نامجونم. اونیکه اونجا کولی بازی در اورد جون کوکه و اینی که کنارمه و هوپی اونم که ماتم ورداشته جیمینه

جان:خوش بختم بیاین بشینید

با اینکه کاری بهمون نداشتن بازم از قیافه هاشون میترسیدیم دور هم گرد شدیم

الکس:برای چی اینجایین

هوپی:خو ما........برای نجات جونمون این تویم

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Место, где живут истории. Откройте их для себя