PT_12

823 116 23
                                    

تهیونگ:هی ...چیزی شده ...داری منو میترسونی

جیمین:هییچی نیست ...فقط نفس عمیق بکش

تهیونگ نمی دونست موضوع چیه چرا جیمین داره این حرفا رو میزنه که با موجود سیاه رنگ روی پتو درک کرد چرا این حرفا رو میزنه خشک شد و فقط تونست یه نفس عمیققق بکشه و صداشو بندازه تو گلوش

ته:ججججججججیییییییییغغغغغ(از نوع بنفش و زرد😊)

با صدای آژیر تهیونگ جیمینم شروع به آژیر کشیدن کردو هردو بدو بدو به طرف اتاق R.J دویدن

و درو باز کردن که هردو با صحنه که دیدن شوکه  شدن جین روی نامجون نشسته و داره بوسش میکنه و دست نامجونم تو شلوارشه داره کونشو میماله

جیمین یه نگاه به نامجین و یه نگاه به تهیونگ کرد و بعد دوباره به نامجین بعد هول شده دستشو گذاشت روی صورت تهیونگ

جیمین:مناسب سنت نیست نبین ...

..هیووووونگگگگگگ

جین ترسیده پرید که مساوی شد با استفالت شدن نامجونی که حس میکرد معدیی دیگه براش نمونده

جین:اوپس متسفم جونی

بعد این حرفش لب نامجون رو عمیق بوسید

جیمین برای اطمینان یه نگاه سر سری به ته انداخت و بعد نامجین رونگاه کردتا کارشون تموم بشه ولی دوباره شوکه به سمت تهیونگ برگشت که با دستش لای انگشتاشو فاصله داده بود داشت نگاه میکرد

یکی زد در کونش

جیمین:تههههههه

ته لب ورچیده نگاهش کرد و یعد انگشتشو اشارشو سمت نامجین گرفت و مظلوم لب زد :چیه خو لب که نمیدی ...حداقل بزار ببینم

بعدم عبوس دست به سینه به چهار چوب تکیه داد

جیمین شوکه پلک زد :تهههه....توووو

ته:منم می خواممم

جین:خاک رس تو هیکلت...چرا بچه رو بوس نمیکنی تا هوس نکنه

جونی:بیا خودم بوست میکنم

جیمین &جین:گوه نخور

ته عبوس چشاشو بست:جونی هیونگ هیچ کاری نمیتونن بکنن برو بخور


جونی:مرسی واقعا بحث الان به جای باریک کشییده میشه .....اصلا ببینم چرا مثله گاو میاین تو و مثله بز نگاه میکنیین و مثله خر جیغ میزنیین هااااا

𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕Where stories live. Discover now