سوم شخص
منطقه غیر مسکونی کِلن
با عصبانیت غیر قابل وصفی لب تاپ و به دیوار پرت کرد رگ های آبی رنگش بیرون زده بودن و چشماش کاسه خون شده بود و عینه یه گاومیش رم کرده نفس میکشید
بک:آروم باش سهوننن
سهون یه نگاه ترسناک به بک که انگار از ترس نزدیک بود برینه به خودش نگاه کرد
سهون:چیووووو آروممم باشم هااااچیووو
بک:حالا اتفاقیه افتادهه نمی تونی درستش کنی...بیخیالش شووو و فقط آروم باش
سهون:چیو آرومممم باشم هااا میفهمییی بککک کسی که کشتم زنده شدههه و داره راس راس منو دست میندازه فکر میکنه اون دروغای که تف کرد فقط برای سوزوندن ماتحت من بودددد...اونم مثه پدر عوضیشه
اشک تو چشمای سهون جمع شده بود و بغض چندین سالش سر باز کرده بود پاهاش دیگه تحمل وزنشو نداشتن دیوار تکیه دادو آروم سر خورد و عین یه بچه تو خودش جمع شد
بکهیون بالاخره به خودش جرئت داد به دوست شکست خوردش نزدیک بشه کنارش نشست
بک:احمق ...تو تمام مدت عذاب وجدان و حسرت داشتی برای کشتنش...و هر وقت هم مست میکردی همیشه التماس یه فرصت برای جبرانش میکردی ...حالا که اتفاق افتاده چرا کونت داره میسوزه
سهون:فکر میکردم دیگه تمام شده برام ولی هنوز با دیدن چهرش یادش می افتم
فلش بک به ......42p
×:شهون این دیده چلا باز نیشه؟؟
سهون:ته اون یه گل برفیه معلومه الان باز نمیشه الان بهاره
ته:وَی من دوشش داستم
سهون:کیه که دوستش نداشته باشه ...میدونی افسانش چیه
پسر بچه با چشمای کنجکاو به تنها پشتیبانش نگاه کرد با کنجکاوی رفت سمتش و روی پاهاش نشست
ته:نه شیه؟
سهون:در دوارن های قدیم چهار الهه تو آسمان هشتم زندگی میکردم خیلی هم باهم دوست بودن و باهم همش بازی و تفریح میکردن و همش صدای خندهاشون تو آسمانای دیگه میرفت این چهارتا یکشون اسمش برفی بود یکی دیگه سبزی اون یکی گرمی و اون یکی غمگین
![](https://img.wattpad.com/cover/202801158-288-k906415.jpg)
YOU ARE READING
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasy(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...