تهیونگ
وقتی دوباره چشمامو باز کردم صورت مینی که از گریه شبیه گوجه شده بود و چشماشم کمی از کاسه خون ندارن مواجع شدم بغض کردم
دلم می خواستم با تمام وجود مثه خر عررر بزنم
جیمین که متوجه بیداریم شد با خوشحالی نزدیکم شدم و شروع به سوال پرسیدن کرد که باخاطر بغضم نمیتونستم جوابشو بدم
جیمین:عشقممم
ته:..............
جیمین:زندگیممم
ته:..........
جیمین:چرا جوابمو نمیدییی؟؟؟
ته:..........
جیمین:توله می خوای سکتم بدی؟؟
جیمین:این حالت باعث میشه بمیرم ..حالا که حرف نمیزنی باعث میشه روانی بشمم...تو اینو میخوای ؟؟
با این حرفش دیگه نتونستم تحمل کنم زدم زیر گریه
و محکم بغلش کردم و سرمو تو گردنش مخفی کردم
جیمین:ته اون حرفم دست خودم نبود....ببخشید ....تو تمامم زندگیمی اینو یادت باشه همیشه
ته:یعنی ازم متنفر نیستی و نمی خوای ترکم کنی
چیمی محکم بغلم کررد و زمزمه کرد:یعنی تاحالا گِل لگد میزدم؟؟
از بغلش بیرون امد و با پشت دستام اشکامو پاک کردم لب ورچیده سرمو به معنای اره تکون دادم
که یهو کبونده شدم به تخت و دستامو با دستاش قفل کرد شوکه به جیمینی که با نیشخند میزد نگاه کردم که زمزمه کرد:حالاکه تاالان داشتم گِل لگد میزدم یه جور دیگه حالیت میکنم
بعد این حرفش سریع لباشو رو لبام کبوند هنوزشدکه بودم که با گازی که از لبام گرفت به خودم امدم و چشامو بستم ولی نمیدونم چرا یه چیزی عین توپ تو معدم بالا پایینن میشههه ؟؟؟نکنه مریض شدم
چیمی یکم رفت عقب چشمامو یکم باز کردم که دیدم اخم کرده بهم زول زده
جیمین:ته وقتی دارم بوست میکنم به چیزی فکر نکن ....نکنه بوسم جوری نیست که حواست پرتی برات ب.......
نذاشتم حرفشو تموم کنه و لبامو ملایم رو لبش گذاشتم و لب بالایشو مک زدم که خشن شروع به بوسیدنم کرد که دردم اومد ولی اصلا برام مهم نبود

ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Фэнтези(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...