مکان :p.t
اشخاص: ناشناخته ها
زمان :5:20موش خرما عصبی از این طرف به اون طرف می رفت آخه چه طور ممکنه که دوتا بچه نیم وجبی سرکارش بزارن
بیبی رابیت کلافه پوفی کشید و به موش خرما نگاه کرد و بعد به ایرن که داشت با راف منچ بازی میکرد دوباره پوف کلافه ایی کشید
ایرن :میبینم کلافه ایی بیب
موش خرما دوباره توی این دوساعت که هر پنج دقیقه علام حضور میکرد
موش خرما :چه طور ممکنهههه؟؟؟؟
ایرن نفس عمیقشو بیرون داد و چپ به اون پسر مو سفید کیوت نگاه کرد
ایرن :ولش کن موشی
بیبی رابیت :از بیکاری کلافه شدم قبل اومدن تو حداقل روزی بیست نفر رو اون دنیا میفرستادم الان اینقدری کلافه شدم که دوست دارم برم همه چیز رو نابود کنم ولی حالشو ندارم
ایرن با لبخند تاس رو چرخوند
ایرن:برات یه ماموریت دارم
بیبی رابیت که داشت Pc5 بازی میکرد یه نگاه چپکی بهش انداخت و دوباره سرگرم گشتن خودی شد
راف با نیش باز به عدد پنجی که اومده بود یکی از فنچ های ایرن رو بیرون انداخت و بعدابرویی بالا انداخت ایرن لبخندی زد
ایرن :نه میبینم توش پیشرفت کردی راف
راف دستاشو باز کرد و سینه ای سِپَر کرد
راف :ما اینیم دیگه
ایرن تک خنده ای کرد و تاسش رو چرخوند
ایرن :باید بری دنبال تهیونگ فقط مواظب باش ببین دارن چیکار میکنن هیچکار دیگه ایی نکن
ایرن با عدد چهار ، چهار خونه جلو رفت و سرباز راف رو زد و ابرویی بالا انداخت
ایرن : ولی هنوز کلی کار داری راف
راف نیشخندی زد
بیبی رابیت یکی از اون افراد خودی رو کشت
بیبی رابیت :می خوای بشم بیبی سیریت* بچه ات ؟؟
موش خرما عصبی کنار صندلی ایرن نشست
موش خرما :بزار برم دنبالش
ایرن بی توجه به موش خرما به عدد ششی که آورده بود سرباز حذف شده اشو به بازی اضافه کرد البته با مکث و یه نیم نگاهی به موش خرما کرد تا منظورشو بگیره
ولی با نگاهی که موش خرما بهش کرد
دستی به چشماش کشید
ایرن :نوچ اون دنبال چیزیه که من دنبالشم پس وقتی کامل پیداش کرد بهم خبر بده الکی که نقشه ها رو دستی دستی بهشون ندادم
بیبی رابیت :هه پس نقشه کاملا کثیفی پیاده کردی
ایرن :هوم بقیه زحمت میکشن پیدا میکنن و تو دقیقه نود ازشون کش میری به همین سادگی
بیبی رابیت وقتی همه خودی هارو کشت چند لحظه کوتاه به قسمت خودش نگاه کرد که پر جنازه شده و با قرمز شدن صفحه که خبر از حمله دشمن میداد از فکر خارج شدو برگ برندشو رو کرد
بیبی رابیت :تا اون موقع قراره چیکار کنی؟؟
ایرن:خوش میگذرونیم
بیبی رابیت با دیدن علامت پیروزی روی تلویزیون دسته بازی رو کنار گذاشت ،نیشخندی زد و از جاش بلند شد و بدون هیچ حرفی رفت
همون موقع راف آخرین منچ رو به خونه رسوند
ایرن :اوپس
راف: حالا که باختی الان همه رو باید مهمون کنی
ایرن خندید
موش خرما :مثل پسر نکبتت میخندی و میشه یکی بهم توجه نشون بده
ایرن :انگار باید خیلی خرج کنم ولی دفعه بعدی من برندم
راف بلند خندید
راف :ببینیم
موش خرما:یاااااا با تو اممممم
اون دوتا بدون توجه به موش خرما از اتاق خارج شدن
موش خرما عصبی لگدی به صندلی زد و بغ کرده دنبالشون راه افتاد

YOU ARE READING
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasy(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...